روباهی پیر، خود را مالک درخت سیب جلوی لانهاش میداند و دلش نمیخواهد حیوانهای دیگر از میوههای آن استفاده کنند. اما هنوز زیرک است و چشمهایش تیز و پرقدرتاند. روباه، راسویی جادوگر را به دام میاندازد و راسو در ازای آزادیاش، به او قول میدهد یک آرزوی روباه را برآورده کند. روباه آرزو میکند هرکس از درخت سیب بالا برود، به آن بچسبد و نتواند از آن جدا شود. این جادو را تنها روباه میتواند باطل کند. خبر بهزودی همهجا میپیچد و دیگر کسی جرئت نزدیکشدن به درخت را ندارد.
سالها به خوشی و خرمی سپری میشوند تا روزی روباه با زیرکی کاری میکند که مرگ به درخت بچسبد تا از دستش رها شود. مرگ اسیر میشود و روباه در امان میماند؛ اما این پایان ماجرا نیست…
مرگ، بخشی از زندگی هر موجودی است و زندگی، تنها با مرگ معنا مییابد؛ اما هیچیک از ما دوست نداریم بمیریم. کاترین شارر، نویسندهی امریکایی با فراز و فرودهای بجا، شیرین و حسابشده، طوری به بیان داستان میپردازد که موضوع مرگ برای کودک، باورپذیر میشود.
تصویرهای پرتحرک با ترکیببندیهای قدرتمند، روایتی جذاب و مناسب را ارائه میدهند؛ تصویرهایی که در کنار متن خلاقانه و بدیع، اثری خواندنی و بسیار تأثیرگذار برای کودکان و بزرگسالان پدید آوردهاند.