تولید کننده:
ناشر
صفحه73 از73
نتایج 2161 تا 2183 از کل 2183 نتیجه

.... رمان

رمان .... نوشته مسعود بابایی، در یک بی مکانی و بی زمانی است. طراحی داستان این رمان شبیه به بازی است.
به طوری که برای پایان رمان دو پایان به شدت متفاوت طراحی شده است. 
یک پایان به صورت مشخص و واضح است و پایان دیگر که به نظر نوبسنده پایان اصلی است، باید رمزگشایی شود. این کتاب را می توان اولین نمونه از رمان هایی نام برد که مخاطب در روند داستان تاثیرگذار خواهد بود. در ادامه می توان گفت مانند تاتر و فیلم مستند که یک گونه مشارکتی دارند، این رمان هم نوعی رمان مشارکتی است.

مبانی شیمی آلی (نوپردازان)

شیمی آلی در تمام زندگی ما وجود دارد. واکنش و بر هم کنش مولکول های آلی امکان دیدن، بوییدن، و غلبه بر ترس را به ما می دهند. شیمی آلی فنجانی از قهوه مورد علاقه ماست که کافئین موجود در آن ما را بیدار نگه می دارد. شیمی آلی، مولکول هایی برای درمان بیماری ها، دفع آفت های کشاورزی، و تمیز کردن لباس ها در اختیار ما قرار می دهد. کنجکاوی در مورد حیات و موجودات زنده مستلزم داشتن درک بنیادی از شیمی آلی است.

اساس شیمی آلی به میانه سده هیجدهم میلادی بر می گردد، هنگامی که کیمیاگران به تفاوت های تبیین ناپذیر بین ترکیبات به دست آمده از موجودات زنده و ترکیبات حاصل از کانی ها توجه کردند. استخراج و خالص سازی ترکیبات حاصل از گیاهان و جانوران پر دردسر بود. حتی پس از خالص سازی نیز کار کردن با آن ها دشوار بود و خیلی آسان تر از ترکیبات معدنی دستخوش تجزیه می شدند. توربرن برگمن، شیمی دان سوئدی، نخستین دانشمندی بود که در سال ۱۷۷۰م به این تفاوت ترکیبات "آلى" و "معدنی" توجه کرد و واژه های شیمی آلی را برای اشاره به شیمی ترکیبات حاصل از اندامگان زنده به کار گرفت.

درسنامه جامع زبان ارشد علوم پزشکی(جامعه نگر)

 

  • 1ویراست سیزدهم با استناد منابع جدید وزارت بهداشت سال 99-1400
  • 2به همراه سوالات از سال 95 به بعد با پاسخ تشریحی و سوالات تالیفی
  • 3ارائه سوالات سنوات گذشته برای توضیحات مربوط به مهارت های درک مطلب و لغات هر بخش با تکیه بر اصول استاندارد تافل
  • 4تنظیم حجم و پیچیدگی سوالات از کم به زیاد با هدف قابل استفاده بودنت برای داوطلبان سطوح مختلف
  • 5دارای آزمون های دوره ای در پایان هر دو مهارت جهت تمرین بیشتر و اشراف کامل بر مهارت ها
  • 6مهارت های پاسخ گویی با تکیه بر اصول تافل
  • 7دربرگیرنده منابع زبان ارشد و لغات کلیدی کتاب های Essential words و 504 واژه

 

بیوشیمی عمومی دو جلدی (دانشگاه تهران)

بیوشیمی عمومی (دو جلدی) ملک نیا شهبازی دانشگاه تهران

اصول شیمی تجزیه و روش حل مسائل آن (فاطمی)

حل مسائل شیمی تجزیه همواره با دشواریهایی همراه بوده است. این کتاب شامل سه بخش تعادل، واکتش های اسید و باز، و الکتروشیمی است. در این کتاب سعی شده است علاوه بر توضیحات کاملی که در مورد این بخش ها داده شده، روش حل مسائل مختلف مربوط به آن ها نیز آموزش داده شود. بر این اساس، در هر فصل چندین مثال حل شده با توضیح کامل آورده شده و در انتهای هر فصل نیز سه دسته پرسش های چند گزینه ای و محاسباتی پاشخ تشریحی داده شده است. این پرسش ها شامل سوالات تألیفی و منتخب سوالات المپیادهای ملی آمریکا، کانادا و استرالیاست که به ترتیب از سطح ساده تا پیشرفته آورده شده اند.

مطالعه این کتاب برای داوطلبان شرکت در المپیادهای دانش آموزی و دانشجویی شیمی و نیز دانشجویان علاقه مند به شیمی تجزیه مفید است.

آخرین روز یک محکوم (نشرچشمه)

از جا بلند شدم؛ دندان‌هایم به هم می‌خوردند، دست‌هایم می‌لرزیدند و نمی‌دانستم لباس‌هایم کجا هستند. در پاهایم احساس ضعف داشتم و در اولین گامی که برداشتم مانند حمّالی که بار زیادی بر دوشش گذاشته شده، سکندری خوردم. با‌این‌حال زندان‌بان را دنبال کردم. دو نگهبان در آستانه‌ی سلول منتظرم بودند. دوباره به مچ دست‌هایم دست‌بند زدند. دست‌بند قفل محکم و کوچکی داشت که نگهبان‌ها آن را به‌دقت می‌بستند. گذاشتم که قفل را ببندند. انگار دستگاهی روی دستگاهی دیگر بسته می‌شد. از حیاط‌خلوتی گذشتیم. هوای زنده و مطبوع صبحگاهی به من جانی دوباره بخشید. سرم را بالا بردم. آسمان آبی بود و پرتوهای گرم آفتاب که با دودکش‌های بلند شکسته شده بودند، زوایای نورانی و عریضی بر فراز دیوارهای بلند و تاریک زندان رسم کرده بودند. هوا به‌راستی خوب بود. از یک پلکان مارپیچ بالا رفتیم. از دالانی گذشتیم. و بعد یک دالان دیگر، و بعد دالان سوم. سپس درِ کوتاه و کوچکی باز شد. هوایی گرم و آمیخته با هیاهو، به صورتم خورد؛ نفس جمعیت نشسته در سالن دادگاه بود. وارد شدم. به‌محض ورود به سالن صدای همهمه‌ی مردم و صدای جنبش سلاح‌ها به هم درآمیخت. نیمکت‌ها با سروصدای زیاد جابه‌جا شدند. دیوارَک‌ها گشوده شدند و هنگامی که از مسیر طولانی میان دو گروه جمعیت که توسط سربازها احاطه شده بودند، می‌گذشتم، احساس می‌کردم ریسمانی که آن سرهای کج و آن چهره‌ها با دهان‌های باز را به حرکت درمی‌آورد به من گره خورده است. در آن هنگام متوجه شدم که دست‌بندی به دستم نیست اما به یاد نمی‌آوردم کجا و کِی آن را باز کرده‌اند. سپس سکوتی سنگین سالن را فراگرفت. به جایگاهم رسیده بودم. جنجالی که در سر داشتم، در آن زمان که هیاهوی مردم آرام گرفت، پایان یافت. ناگهان آن‌چه که تا آن زمان به طور مبهم پیش‌بینی کرده بودم، به‌روشنی بر من آشکار شد؛ آن لحظه‌ی حیاتی و قاطع فرارسیده بود و من برای شنیدن رأی دادگاه آن‌جا بودم. نمی‌دانم چه‌طور می‌توان این حس را توضیح داد اما فهمیدن این موضوع که به چه منظوری آن‌جا هستم، حتی ذره‌ای در من ایجاد وحشت نکرد. پنجره‌ها باز بودند؛ هوا و سروصدای شهر، آزادانه از بیرون به درون دادگاه راه می‌یافت و تالار محاکمه طوری روشن بود که انگار در آن جشن عروسی بر پاست. پرتوهای شادی‌بخش خورشید، این‌جا و آن‌جا بر چارچوب نورانی پنجره‌ها، خطوطی درخشان رسم کرده بودند؛ بر کف‌پوش تالار، دراز و کشیده و روی میزها عریض و پهن می‌شدند، در زوایای دیوارها می‌شکستند و هر پرتویی که از لوزی‌های درخشان پنجره‌ها به درون راه می‌یافت، منشور بزرگی از غبار طلایی‌رنگ را در هوا می‌شکافت. قضاتِ نشسته در انتهای سالن خشنود به نظر می‌رسیدند. خوشحالی‌شان احتمالاً به دلیل آن بود که کمی پیش کار خود را به پایان رسانده بودند. در چهره‌ی رئیس دادگاه که با انعکاس نور یکی از شیشه‌ها، روشنایی ملایمی یافته بود، چیز آرامش‌بخش و خوبی وجود داشت و یکی از مشاورین جوان قاضی درحالی‌که با دستمال‌گردنش ور می‌رفت، با خوشحالی با زن زیبایی که پشتش نشسته بود، صحبت می‌کرد. تنها اعضای هیئت‌منصفه بودند که پریده‌رنگ و مغموم به نظر می‌رسیدند که آن هم ظاهراً به دلیل خستگیِ حاصل از شب‌زنده‌داری بود. برخی از آن‌ها خمیازه می‌کشیدند. در رفتار و کردارشان، هیچ نشانه‌ای از حالت کسانی که به‌تازگی حکم اعدام کسی را صادر کرده‌اند، دیده نمی‌شد و من در چهره‌ی آن مرفهین خوب‌کردار، جز میل شدید به خواب و رفع خستگی چیز دیگری نمی‌دیدم.

صفحه73 از73