بحث محوری کتاب حاضر این است که تلاش برای در هم تنیدن ویژگیهای گوناگون و گاه متناقض، کلی هماهنگ را ارائه میکند که هم مسئله اصلی فلسفه است و هم مسئله اصلی زندگی، و مدل هر دوی اینها، مدلی درنهایتِ هماهنگی و جذابیت، سقراطِ کارهای نخستینِ افلاطون است.
در هر مرحلهای از تاریخ، افراد بشر انتخاب میکنند که کدام راه را بروند و در کشاکشهای عظیم اجتماعی برای این انتخابها مبارزه میکنند. به نظر نگارنده انتخاب مردم طبقات مختلف، متفاوت است. مبارزههای بزرگ بر سر آیندهی بشر، عنصری از مبارزهی طبقاتی را دربردارد. توالی این مبارزههای عظیم، استخوانبندیای را پدید میآورد که به گرد آن، دنبالهی تاریخ گسترش مییابد. در واقع فرد یا اندیشه به دلیل تکامل مادی پیشین جامعه و شیوهی گذران مردم و ساختار طبقات و دولتها، تنها ممکن است نقشی معین بازی کند. نگارنده در کتاب حاضر میکوشد تا طرحی مقدماتی را برای تاریخ جهان عرضه کند. بر این اساس، نخست به پیدایش جامعههای طبقاتی میپردازد و سپس جهان را در بخشهای مختلفی چون جهان باستان، سدههای میانه، دگرگونیهای به وجود آمده و دوران معاصر تقسیمبندی و بررسی میکند. در ادامه نیز عناصری چون سرمایه، جنگ جهانی و انقلابها را مطرح میکند. وی در بررسی سدههای مختلف به موضوعاتی چون بردهداری، نوزایی، اصلاحات و انقلابهای اسلامی اشاره کرده است.
روزی که به دنیا آمد، سرک کشیده بودم توی خانهاشان. تا اندام نزار، کبود و غرق خون و کثافتش را دیدم، یقینم شد این بچه باید از علمای قرن هفتم ـ هشتم میشد، قاعدتاً بغداد میرفت و آنجا فقه میخواند و سرآخر به کرسی درسی تکیه میزد… حالا چرا قرن هفتم ـ هشتم؟ شاید چون دوران طلایی فقه و کلام و علوم دینی بود و و چرا به همچو یقینی رسیدم؟ راستش نمیدانم اما خوب میدانم که معمولاً هیچ چیز مهمی طبق قواعد اتفاق نمیافتد.
لامپ صد وات حیاط را روشن نکرد. به آسمان خیره شد، آسمان روی سرش پر از ستاره بود، مملوّ از ستارههای ریز و درشت، شبیه آسمان کویر، شبیه آسمان شهری در شمال غربیِ فَجستان، نزدیک مرز مشترک صفویه و کُهستان، شهری که بیوند نام داشت، شهری که مَردهایش را قمیص و شلوارپوش میبینی و زنها را که اساساً در کوچه خیابان پیدایشان نمیشود، اگر یک وقت دیدی بُرقَع بر سر خواهی دید؛ چادری سرتاسری که هیچ نمیگذارد بفهمی چه کسی را توی خود مخفی کرده است. فخرالدین مردی سلفی که قاعدتاً باید از علمای قرن هفتم هشتم میشد، مردی که نیمههای شب لامپ صد وات روشن نمیکرد و آسمانِ شب را طوری رصد میکرد که انگار باید لابهلای ستارهها چیزی پیدا کند، در همچو جایی بود. آیات آخر سورۀ آلعمران را میخواند. تمام تلاشش را کرد تا کمی فکر کند. از ابن عساکر نقل است که رسول خدا گفته است: «وای بر کسی که این آیات را بخواند و در آن تفکر نکند!» این بود که مثل هر شب دستوپا میزد در خلقت آسمان و زمین تفکر کند.
نه، هیچ وقت نمیتوانست این طوری افکارش را جمع و جور کند. باید میرفت مبال. با خودش گفت: «نه!» نفسی کشید و ادامه داد: «چه آسمان عظیمی!» هرشب این جمله را تکرار میکرد، به اندازهای که دیگر برایش پوچ شده بود. طبق معمول چیزی یادش افتاد که از به یاد آوردنش اجتناب میکرد. برای اینکه در آسمانها و زمین تفکر کرده باشد، دوباره پیش خود گفت: «چه آسمان عظیمی!» فرقی نداشت آسمان پرستاره باشد یا مهتابی حتی پر از ابرهای سیاه هم اگر بود فخرالدین میگفت: «چه آسمان عظیمی!»
هفت سالش که شد مثل بقیه رفت مدرسه، مدرسۀ دولتی.
و یک ساعت به فجر، بدون اینکه کسی صدایش کند یا ساعت کوکی زنگ بزند، طبق معمول از خواب بیدار شد. لیلی هنوز خواب بود. قمیصش را روی زیرپوش آستین کوتاهش پوشید و عرقچین بر سر از کنار اتاق دخترها و اتاق پسرها و سه اتاق دیگر گذشت. همۀ درها باز بود جز درِ اتاقِ بتول. فخرالدین اعتنایی نکرد. درِ اتاق بتول شبها همیشۀ خدا بسته بود. وقتیهم که نوبتش میشد، یکبار سرشب و یک بار آخر شب باز میشد، و هیچوقت بین شب، فخرالدین را نمیدیدی که از اتاق بتول بیرون بیاید و برود حمام و دوباره برگردد به اتاق، نماز شبی بخواند و کنار همسرش دراز بکشد. این اتفاق فقط برای لیلی و دو همسر دیگر میافتاد، بتول از این ماجراها نداشت.
خود به خود قبل از اذان صبح بیدار شدن را از پدرش ارث برده بود. پدرش هم عالم بود، عالم دین؛ به بچهها تعلیمات دینی درس میداد. معلم ابتدایی بود و برای کلاسپنجمیها دینی هم میگفت. خیلی وقتها هم معلم ورزش میشد. معلم ورزش نداشتند این بود که هر معلمی که بیکار بود، معلم ورزش میشد. معمولاً زنگ ورزش یک توپ پلاستیکی به بچهها میدادند و بچهها مثل گلۀ گوسفند از این طرف حیاط به آن طرف حیاط دنبال توپ میدویدند حتی دروازهای چیزی هم در کار نبود که کسی گل بزند. بعضیهم میافتادند و دست و پایشان خونی میشد. فخرالدین اما هیچوقت دنبال توپ نرفت. برای خودش زیر درخت نارنج بازی میکرد، با یک شاخۀ کوچک روی خاک شکلهایی از توپ، درخت و کوهی بلند که از دور آبیرنگ بود میکشید و شکل چیزی که نمیدانست چیست، چیزی شبیه کلمهای که معنا نداشته باشد، چیزی که شبیه هیچ چیز نبود و هیچ نمیفهمید چه کشیده و حتی چه شکلی است. بعدها که فهمید نقاشی کشیدن حرام است بابت این کارش استغفار کرد و خدا را شکر کرد که آن موقع هنوز به سن بلوغ نرسیده بود. و هر چه به مغزش فشار آورد یادش نیامد دقیقاً کی بود که به بلوغ رسید.
پدر فخرالدین که معلم ورزش میشد، همه را به صف میکرد و نرمش میداد و اگر خودش کلاس نداشت و زنگ ورزش یا کلاس دیگری را هم به عهده نگرفته بود، تنها توی اتاق معلمها مینشست و معلوم نبود چه کار میکند.
فخرالدین خیره به آسمان بود و آیات آخر سورۀ آل عمران را آرام آرام میخواند، و سعی میکرد به هیچوجه به یاد دوران کودکیاش نیفتد. آنقدر از یادآوری گذشته پرهیز میکرد که خیلی وقتها حس میکرد همهاش خواب بوده. جوری که حتی شک میکرد آنوقتها در مدرسۀ دولتی زنگی به نام زنگ ورزش داشتهاند یا نه؟ و هر چه فشار میآورد یادش نمیآمد اصلاً مدرسۀ ابتدایی آنها حیاطی داشت که بشود توی آن فوتبال بازی کرد یا نه؟ و اگر داشت، اساساً زنگ ورزش در دورۀ ابتدایی بود یا نه؟ و اگر بود کریکت بازی میکردند یا فوتبال؟
بویی مخلوط شده با نسیم سحر مشامش را تحریک کرد، بوی هریسه بود. خوارجِ حابطیه برای مراسم اول ماه نَیسان هریسه نذری بار گذاشته بودند. درِ فلزی مستراح را که باز کرد، برای حابطیه تأسف خورد و تا زمانی که داخل مبال بود به آنها فکر کرد. قرار بود میدان سریر منفجر شود. نزدیک پنجاه هزار حابطی ظهر توی میدان جمع میشدند. فخرالدین یاد حضرت نوح افتاد «و نوح گفت خدایا هیچیک از کفار را بر زمین باقی مگذار!».
شیرآب خروسکی را باز کرد. زیر آسمان پر ستاره، همراه نسیمی خشک و خنک که بوی ضعیفی از هریسه را با خود آورده بود وضو گرفت. سالها بود که انگشتر فیروزهاش را در آورده و دیگر لازم نبود انگشتر را توی انگشت بچرخاند تا آب وضو به زیرش برسد.
میرزا جمال مسئول عملیات بود. قرار بود شش محصّل جوان خودشان را توی میدان سریر منفجر کنند تا حابطیهای بیوند از صحنۀ روزگار حذف که نه ولی جمعیتشان کمتر شود و دیگر نتوانند با خیال راحت مراسم مشرکانهاشان را برپا کنند. به نظرش این کار برای اعتلای کلمۀ توحید و در هم کوبیدن شرک ضروری بود. به زبانش جاری شد: «آخِرُ الدواء الکَیْ»، آخرین دوا کندن عضو فاسد است، و یاد خالهجان افتاد، یاد پسربچهای که آنجا بود. خالهجان، پیرزنی یهودی چرا باید ملجأ و پناه پسربچهای باشد که حابطیه خانوادهاش را از بین بردهاند!
شنیده بود خودش هم ـ یعنی اجدادش ـ از بنیاسرائیل بودهاند. شاید هم نبودهاند؛ خالهجان میگفت سمت شمال زندگی میکردند. میگفت بتپرست بودند و وقتی صلیبیها مسلمانها را شکست میدادند، آنها را هم مثل مسلمانها میکشتند و وقتی مسلمانها پیروز میشدند، باز هم به جرم بتپرستی کشته میشدند. این بود که یهودی شدند تا یک دین موجهی داشته باشند که مورد احترام هر دو گروه متخاصم باشد، ولی باز هم مشکلاتشان حل نشد. هیچ خبر نداشتند هر دو گروه مخصوصاً صلیبیها تا چه اندازه کینۀ یهود را به دل دارند و اصلاً نمیدانستند یهودی شدن فقط برای بنیاسرائیل است و نمیشود غیر بنیاسرائیل باشی و یهودی شوی. این بود که بعضیهایشان به سمت غرب رفتند و بعضیهایشان آمدند شرق و مسلمان شدند. فخرالدین اما معتقد بود اجدادش از بنیاسرائیل بودهاند و در همان صدر اسلام مسلمان شدهاند. معتقد بود از نسل عبدالله بن سلام است. عبدالله بن سلام کسی بود که وقتی از معاذ بن جبل خواستند نصیحتی بکند، گفت: «التمسوا العلم عند اربعه…» یعنی علم را از چهار نفر بخواهید و یکی از این چهار نفر عبدالله بن سلام بود. عبدالله بن سلام از علمای یهود بود؛ کاهن بود یا خاخام یا هرچه که اسمش را میگذارند. شنید که کسی ادعای پیامبری کرده، رفت و چند سوال از او پرسید و به راحتی ایمان آورد.
اجداد فخرالدین همهاشان عالم بودند تا برسد به حضرت آدم. احتمالاً قبل از اسلام کلاهِ درازِ مخصوص یهود، که عربها اسمش را گذاشتهاند قَلَنسُوَه، روی سرشان میگذاشتند و موی سرشان را بلند میکردند و میبافتند. فخرالدین گاهی بدش نمیآمد علمای اسلام هم مثل خاخامها به جای دستار، کلاه بر سر میگذاشتند. از قلنسوه خوشش نمیآمد آن کلاههای لبهدار را دوست داشت که خاطرم نیست اسمش چیست. دوست داشت موهای سرش را هم بلند کند و از سر تا پا یکدست سیاه بپوشد. فخرالدین حس خوبی به رنگ سیاه داشت؛ جذابیتی مرموز! البته این مالِ وقتی بود که هنوز کتاب ابن تیمیه در مورد پوشیدنیهای اهل دوزخ را نخوانده بود.
از مادرش پرسیده بود: «بابابزرگ هم عالم بود؟» مادر جواب داده بود: «بابای بابات؟ آره، عالم بود. اسمش عامر بود.»
«بابای بابابزرگ چه؟»
مادر سر تکان داده بود که بله، و اضافه کرده بود: «اسمش هشام بود.»
آن روز، ششمین روزی بود که کایین را رها کرده و پای پیاده به سمت بیوند میرفتند. هر چه به مرز بیوند نزدیکتر میشدند، جمعیت مهاجرها بیشتر و بیشتر میشد. به رودخانۀ شور که رسیدند، نزدیک دههزار نفر شده بودند و حالا چرا یک هواپیمای جنگی کوچک مأموریت داشت آنها را به رگبار بندد؟ معلوم نبود. دقیقاً چند نفر همان دم مرز کشته شدند؟ یا توی رودخانه غرق شدند؟ کسی نفهمید. لابد آن وقتها هر روز همچو جمعیتی از مهاجرها از مرز رد میشد. فخرالدین حساب کرد اگر هزار نفر مرده باشند، هر ماه سیهزار نفر فقط همانجا کشته میشدند و نباید تا چند سال بعدش دیگر کسی از نسل بشر در آن حوالی باقی میماند، اما انگار نسل بشر یک حالت عجیبی دارند، هر چقدر بیشتر کشته میشوند، جمعیتشان بیشتر میشود.
هنوز خیلی مانده بود به مرز برسند. چند خانوادۀ دیگر که از اقوام پدریِ فخرالدین به حساب میآمدند همراهشان بودند، همه پای پیاده. فخرالدین همینطور از تبارش میپرسید. نشسته بود روی قاطر، تنها مرکبی که پدر توانسته بود برای هجرت دست و پا کند. در حاشیۀ جاده حرکت میکردند و هر از گاهی اتوبوسی که از کف تا سقفش پر از آدمیزاد بود از کنارشان با سرعتی بسیار رقتانگیز میگذشت. و مادرش سر تکان میداد که بله عالم بود، و اضافه میکرد که مثلاً اسمش چه بود، احمد بود، محمود بود، عبدالودود بود و همینطور تا اینکه رسید به یکی که اسمش فخرالدین بود. فخرالدین تنها کسی از اجداد فخرالدین بود که کتابی نوشته و معروف بود. اما اثری از کتابش نبود، یعنی مادر که دیگر داشت از پا میافتاد این را گفت و یکدفعه نقش زمین شد و کمی گذشت تا یکی از زنهای همسفرشان بالای سرش آمد و جویای احوالش شد. گرسنگی تابش را طاق کرده بود. هر خوراکی که داشت به بچهها داده و خودش فقط برگ درخت و سبزیجات کنار جاده و چیزهایی از این دست خورده بود. سرما همۀ وجودش را میلرزاند. انگشتهای پایش توی گالشِ پاره، سیاه و بیرمق شده بود. اما هنوز توی سینهاش شیر داشت. بچۀ یک سالهاش هم رنگ و رویی نداشت. هر چقدر میشد لباس تن بچه کرده و پتو دورش پیچیده بود.
قرار شد کمی استراحت کنند. عبدالوهاب پدر فخرالدین یک قمقمۀ جنگی داشت پر از آب. قمقمه را از توی خورجین قاطر بیرون کشید و رفت پشت تپه تا قضای حاجت کند. فخرالدین آن وقتها با عصای چوبیِ زیر بغل، خود را این طرف و آن طرف میکشید. با تقلای زیادی دنبال پدر رفت. پدر نشسته بود و داشت چند سنگ را ورانداز میکرد که با آنها خودش را تمیز کند. به خوبی میدانست که موقع تخلّی نباید شکم و سینه و زانوهایش رو به قبله یا پشت به قبله باشد، در عین حال نباید کسی عورتش را میدید، جای مناسبی را پیدا کرده بود. مخرج بولش را با چند قطره از آب قمقمه تطهیر کرد و بعد از آن بود که به وراندازی سنگها برای تطهیر مخرج غائطش مشغول شد. سه سنگ مناسبِ خوشدست، انتخاب کرد. آنجا که نشسته بود، آنقدر سنگ بود که اگر با این سه سنگ هم غائطش پاک نمیشد، میتوانست از سنگ چهارم و پنجم و ششم استفاده کند. در همین اثناء ناگهان دید فخرالدین آمده بالای سرش و میپرسد: «بابا!…»، یعنی میخواست بپرسد: «بابا! آن جدّت که اسمش فخرالدین بوده کتابی که نوشته دربارۀ چه بوده؟» که پدر با یکی از همان سنگهای خوشدست زد توی سر بچه و پیشانی بچه شکست. بعدها، شایع شد زخم پیشانی فخرالدین اثر جهاد است. او هم مخالفتی نکرد؛ چون به هرحال در راه کسب علم این اتفاق برایش افتاده بود.
لنگلنگان زمینِ کوبیده شدۀ حیاط را توی تاریکی طی کرد. همیشه نماز شب را توی خانه میخواند و نافلۀ صبح را توی مسجد. این لنگلنگان راه رفتنش هم از آثار جهاد بود. راکت، وسطِ کهنهمیدان خورد. آن لحظه نزدیک کهنهمیدان چه کار میکرد؟ نمیشد که با پدرش رفته باشد بازار برای خرید وگرنه پدرش هم باید آسیب میدید، شاید هم پدرش داخل یکی از مغازهها در حال خرید بود که کهنهمیدان از وسط منفجر شده و ترکشی ناجور، استخوان پایِ بچه را خُرد کرد. پدر که بچه را غرق خون دید، حتماً ـ یعنی قاعدتاً ـ میخواست سکته کند، یک آن فکر کرد بچه مرده است. یکی دو ماهی میشد که از پسر ارشدش خبری نداشت. معلوم نبود کجا رفته بود؟ زنده بود یا مرده؟ و حالا چرا باید در همچو وضعی این یکی بچهاش را با خود میآورد بیرون؟ محکم زد توی سر خودش و هوار کشید. فخرالدین که هنوز به هوش بود از صدای پدر ترسید. فکر کرد نکند قرار است کتک بخورد. خواست فرار کند که دید نمیتواند پایش را تکان دهد، فقط مثل مرغ سربریده دستوپا میزد. پدر خوشحال شد که هنوز بچه زنده است. بغلش کرد و یک ماشین قراضه گرفت و راهی بیمارستان شد. پای فخرالدین سه ماه، در گچ بود و عصا زیر بغل میگذاشت و تا آخر عمر هم برای راه رفتن مجبور بود پای راستش را به جلو پرتاب کند و پای دیگرش را بکشد.
تبریز مه آلود، رمان عاشقانه آذربایجانی است که توسط سعید اردوبادی نوشته شده است. داستان اصلی این رمان در تبریز، در شمال غرب ایران، و در طی انقلاب مشروطه در اوایل قرن بیستم اتفاق می افتد. عمده تمرکز کتاب شامل وقایع انقلاب مشروطه است و نه داستان اصلی. این رمان در اصل به آذربایجانی نوشته شده است و سپس دو بار به فارسی ترجمه شده یک بار توسط سعید منیری و پس از آن توسط رحیم ریسی نیا. در ترجمه ریسی نیا مترجم روایت داستان را با منابع معتبر تاریخی مقایسه کرده برخی از مطالب کتاب را مورد انتقاد قرار داده. به جز اغراق افراطی تاثیر انقلاب سرخ کمونیستی روسیه بقیه کتاب بیشتر با شواهد تاریخی برابری میکند.
اردوبادی همچنین تلاش و نقش معلم آمریکایی مدرسه مموریال تبریز، هوارد باسکرویل، در جنبش های آزادی بخش مردم آذربایجان ایران نادیده گرفته است. تبریز مه آلود اثر محمد سعید اردوبادی رمانی تاریخی است . این کتا ب با ترجمه زیبای سعید منیری از ترکی به فارسی برگردانده شده است . این اثر بیش از انکه جنبه رمانتیک داشته باشد دارای جنبه تاریخی است
کتاب تکامل مارک ریدلی به صورت بهترین کتاب درسی تکامل درآمده است. این کتاب خواندنی و جذاب و در عین حال متوازن و عمیق، داستان تکامل را از تاریخچه ی مطالعات تا جدیدترین تحولات نظریه ی تکاملی بازمی گوید. سومین ویرایش این کتاب موفق درسی در برگیرنده ی اطلاعات به روز و وسیعا گسترش یافته ایست. قسمت های مربوط به سازگاری و تنوع، تجدید سازمان شده تا فهم آنرا روشنتر و سیال تر سازد و قسمت های کاملا به روزش در مورد تکامل جنسیت و اضافه شدن مثال هایی در مورد گیاهان همگی به شکل گیری این ویرایش جدید کمک کرده اند. کتاب تکامل نمایانگر یک نگاه قوی و متوازن به ژنتیک جمعیت است و ارایه ی مثال های فراوان کاربردی از گیاهان و جانوران، این ویرایش اخیر را بس جذابتر و دستیافتنی تر می کند. زیستشناسی تکاملی یک علم بالنده است. فهرست موضوعهای متنوع آن بهگونهای هولانگیز مینماید. امروزه زیستشناسان تکاملی در رشتههای چندی از علوم بهپژوهش مشغولند که برخی از آنها همچون ژنتیک ملکولی جوان است و شتابان درحالگسترش و بعضی دیگر چون ریختشناسی و جنینشناسی است که یافتههای خود را با تأمل بیشتر و در طی روندی طولانی گردآوردهاند. زیستشناسان تکاملی با مواد گوناگونی کار میکنند که از مادهی شیمیایی ساده و عریان در لولهی آزمایش تا رفتار حیوانات در جنگل و فسیلهای گردآوریشده از سنگها و صخرههای لخت و بیآبوعلف متغیر است. با اینوصف ایدهی زیبا، و بهسادگی قابلفهم تکامل ازطریق انتخاب طبیعی را میتوان در همهی این عرصهها بهشیوهی علمی آزمود. این یکی از نیرومندترین ایدههای عرصهی تمامی علم و تنها نظریهایاست که میتواند بهجد مدعی یکپارچهنمودن زیستشناسی باشد. این علم توان آنرا دارد که بهواقعیتهای متنوعی، از آنچه در یک قطرهی باران میگذرد تا پدیدههای زیبا و رنگارنگ موجود در یک باغ گیاهشناسی و گلههای غرنده و شتابان شکارهای بزرگ معنا بخشد. از این نظریه میتوان در درک موضوعهایی نظیر خصوصیات زمین ـ شیمیایی سرچشمهی حیات تا نسبتهای گازی هواسپهر کنونی زمین سود جست. همانطورکه تئودیوس دابژانسکی، یکی از برجستهترین زیستشناسان تکاملی قرن بیستم گفته، کلامی که بهوسعت نقلقول میشود و اغراقی نیز در آن نیست،
کتاب موجود اثر ترجمه شده کتاب بیوشیمی استرایر 2019 است.این کتاب به خوبی توانسته، مفاهیم بنیادین بیوشیمی و بیولوژی مولکولی را به بیان کند. مترجمین علاوه بر ترجمه بیوشیمی استرایر، کتب مشهور دیگری از جمله بیوشیمی لنینجر، بیوشیمی هارپر و بیوشیمی بالینی هنری-دیویدسون را نیز ترجمه کرده اند و اذعان دارند که مباحث آنزیم، پروتئین و بیولوژی مولکولی از این کتاب مفهومی تر و جذاب تر است.این کتاب برای محققان که در حوزه های بیوتکنولوژی پزشکی و کشاورزی،میکروب شناسی،ایمنی شناسی،آسیب شناسی،ژنتیک،تغذیه،فارماکولوژی و مهندسی بافت کار می کنند مفید است. کتاب بیوشیمی استرایر در آزمون های ورودی دوره های دکتری و کارشناسی ارشد در بسیاری از کشور ها به عنوان کتاب مرجع معرفی شده .این کتاب در سال 1400 توسط انتشارات اندیشه رفیع منتشر شده است و دارای قطع وزیری و جلد شومیز می باش
این کتاب دارای772 صفحه می باشد و فهرست آن دارای فصول زیر است:
فصل 1: بیوشیمی: علم در حال پیشرفت
فصل 2: ترکیب و ساختار پروتئین
فصل 3: بررسی پروتئین ها و پروتئوم ها
فصل 4: DNA,RNA و جریان اطلاعات ژنتیکی
فصل 5: بررسی ژن ها و ژنوم
فصل 6: بررسی تکامل و بیوانفورماتیک
فصل 7: هموگلوبین: تصویری از عملکرد یک پروتئین
فصل 8: آنزیم ها:مفاهیم بنیادی و کینتیک
فصل 9: راهکار های کاتالیتیک
فصل 10: استراتژی های تنظیمی
فصل 11: کربوهیدرات ها
فصل 12: لیپید ها و غشا های سلول
فصل 13: کانال ها و پمپ های غشایی
فصل 14: مسیر های انتقال پیام
فصل 15: متابولیسم: مفاهیم بنیادی و طراحی
فصل 16: گلیکولیز و گلوکونئوژنز
فصل 17: چرخه اسید سیتریک
کتاب موجود اثر ترجمه شده کتاب بیوشیمی استرایر 2019 است.این کتاب به خوبی توانسته، مفاهیم بنیادین بیوشیمی و بیولوژی مولکولی را به بیان کند. مترجمین علاوه بر ترجمه بیوشیمی استرایر، کتب مشهور دیگری از جمله بیوشیمی لنینجر، بیوشیمی هارپر و بیوشیمی بالینی هنری-دیویدسون را نیز ترجمه کرده اند و اذعان دارند که مباحث آنزیم، پروتئین و بیولوژی مولکولی از این کتاب مفهومی تر و جذاب تر است.این کتاب برای محققان که در حوزه های بیوتکنولوژی پزشکی و کشاورزی،میکروب شناسی،ایمنی شناسی،آسیب شناسی،ژنتیک،تغذیه،فارماکولوژی و مهندسی بافت کار می کنند مفید است. کتاب بیوشیمی استرایر در آزمون های ورودی دوره های دکتری و کارشناسی ارشد در بسیاری از کشور ها به عنوان کتاب مرجع معرفی شده .این کتاب در سال 1400 توسط انتشارات اندیشه رفیع منتشر شده است و دارای قطع وزیری و جلد شومیز می باش.
این کتاب دارای 720 صفحه است و فهرست آن شامل فصول زیر می باشد:
فصل 18: فسفریله شدن اکسایشی
فصل 19: واکنش های نوی فتوسنتز
فصل 20: چرخه کالوین و مسیر پنتوز فسفات
فصل 21: متابولیسم گلیکوژن
فصل 22: متابولیسم اسید چرب
فصل 23: بازیافت پروتئین و کاتابولیسم اسید های آمینه
فصل 24: بیوسنتز اسید های آمینه
فصل 25: بیوسنتز نوکلئوتید
فصل 26: بیوسنتز لیپید های غشایی و استروئید ها
فصل 27: یکپارچگی متابولیسمی
فصل 28: توسعه دارو
فصل 29: همانند سازی،ترمیم و نوترکیبیDNA
فصل 30: سنتز و پیرایشRNA
فصل 31: سنتز پروتئین
فصل 32: کنترل بیان ژن در پروکاریوت ها
فصل 33: کنترل بیان ژن در یوکاریوت ها
واژه یاب
فهرست کتاب:
فصل یک:کلیات و تعاریف
فصل دو:بررسی تطبیقی نظام های دادرسی مالیاتی در چند کشور منتخب
فصل سه:مراجع حل اختلاف مالیاتی
فصل چهار:هیات های حل اختلاف مالیاتی مسئول رسیدگی به موارد خاص
فصل پنج:شورای عالی مالیاتی
فصل شش:هیات موضوع ماده 251 مکرر ق.م.م
فصل هفت:دیوان عدالت اداری
فصل هشت:دادنامه ها،آراء هیات عمومی شورایعالی وبخشنامه ها
فصل نه:ضمائم
چون جان تو می ستانی، چون شکر است مردن
با تو ز جان شیرین ، شیرین تر است مردن
چون زین قفص برستی ، در گلشن است مسکن
چون این صدف شکستی ، چون گوهر است مردن «کلیات شمس»
نگاه مولانا و یارانش به مرگ، نگاهی غمناک و حزن آلود نبود.
چنان که شیخ صلاح الدین زرکوب که از یاران نزدیک او بود، وصیت کرد که پیکرش را به آیین سوگ تشیع نکنند،
بلکه جشن و سماع برپا دارند. زیرا رفتن به سوی محبوب و پیوستن به او موجب شادمانی است ؛ نه سوگ و ماتم و عزا !
شیخ فرمود در جنازه من
دهل آرید و کوس با دف زدن
سوی گورم برید رقص کنان
خوش و شادان و مست و دست افشان
تا بدانند که اولیای خدا
شاد و خندان روند سوی لقا «ولدنامه»
در خزان باغ خبری از آواز پرندگان نیست . گاهی کلاغ ها هستند
که دست از سر شاخه ها بر نمی دارند . شادی برای پیر غریبه است
پاییز فصل جدایی است . جدایی شاخه از برگ . دور شدن از گرما
و نردیک شدن به تابوت یخ که با موج های منجمد توان ات را نابود می کند.
چه سرو باشی ، چه بید مجنون ، دیگر چراغ تواضع و تکبر جایی را روشن نمی کند.
تو در تنهایی روی لاک خاموش از حرکت می مانی . چون خوکی ، نه عقب را می بینی
و نه چون زنبور، مطرود به کندوی خود بر می گردی ؛ آنگاه فریاد را از یاد می بری .
از آنجا که انسان جزئی از طبیعت است بطور مسلم برای هر بیماری، طبیعت گیاه مداوای آن را عرضه کرده است. انسان هر چه به طبیعت نزدیکتر شود،
سالم تر است و بیشتر عمر می کند. لذا در این کتاب به بررسی داروهای گیاهی و دمنوش ها به شرح پرداخته ایم،
- دمنوش های گیاهی جهت لاغری
- دمنوش های ایرانی
-دمنوش های شگفت انگیز برای تقویت و ایمنی بدن
- بهترین گیاهان دارویی برای تقویت حافظه و بهبود فراموشی
- تقویت کلیه ها و کبد با گیاهان دارویی شگفت انگیز
-تقویت قوای جنسی توسط گیاهان دارویی
- تقویت بینایی با گیاهان دارویی
- داروهای گیاهی مورد استفاده در درمان دیابت
- درمان پیش فعالی کودکان در طب سنتی با داروهای گیاهی
- رایج ترین داروهای گیاهی برای تقویت موی سر
- گیاهان مفید برای شنوایی و گوش
- چای های گیاهی برای درمان یبوست
کتاب پیش رو دربردارندهی پاسخهای تشریحی بههمراه نکات کلیدی از مباحث زیست دهم، یازدهم و دوازدهم بوده و شما میتوانید با تهیهی جلد نخست این عنوان به بانک تست این پاسخها دسترسی داشته باشید. مولفان در این اثر که به داوطلبان برای کسب آمادگی در کنکور سراسری و آزمونهای آزمایشی کمک شایانی میکند، سایر گزینههای نادرست را نیز بررسی کردهاند تا هیچگونه ابهامی برای دانشآموزان باقی نماند.
جلد دوم کتاب "زیست جامع کنکور" سری میکروطبقهبندی با همکاری مشترک دکتر محمد عیسایی، دکتر اسفندیار طاهری، حسن قائمی و بهروز شهابی در 1104 صفحه گردآوری شده و انتشارات بینالمللی گاج آن را منتشر کرده است. از دیگر ویژگیهای این کتاب میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کتاب میکروب شناسی عمومی نوشته صدیقه مهرابیان است. که در انتشارات آییژ به چاپ رسیده است.
این کتاب 176 صفحه ای که تا سال 1399 چهار بار تجدید چاپ شده است.
جهت استفاده آزمون های استخدامی دبیر زیست شناسی و آزمون زیست شناسی
شامل 9 مبحث زیر می باشد:
فصل 1: کلیات میکروبیولوژی
فصل 2: ساختمان سلول باکتری
فصل 3: متابولیسم باکتری
فصل 4: فیزیولوژی رشد میکروبی
فصل 5: ژنتیک میکروبی
فصل 6: آنتی بیوتیک های ضد میکروبی
فصل 7: استریلیزاسیون و ضد عفونی
فصل 8: پاتوژنز عفونت باکتریال
فصل 9: ایمنی ضد میکروبی
در پایان کتاب نمایه برای مخاطبان کتاب آورده شده است
کتاب اقتصاد کنکور ۱۴۰۱ انتشارات مشاوران آموزش مختص دانشآموزان رشته علوم انسانی است .
درس نامهی کتاب نسبت به درس نامههای کتابهای دیگر که در بازار میبینید جامع تر و مفصلتر است و تمامی مطالب کتاب درسی را پوشش میدهد و اگر بر درسنامه مسلط باشید حتما میتوانید به تمامی سوال های کتاب به آسانی پاسخ دهید.
در این کتاب چه عناوینی می یابیم:
مباحثی که در این کتاب می خوانید:
بخش اول: اقتصادچیست؟ /تولید/ بازار/ آشنایی با شاخص های اقتصادی
بخش دوم: پول/بانک / بازار سرمایه
بخش سوم: رشد توسعه و پیشرفت / فقر و توزیع درآمد
بخش چهارم: دولت و اقتصاد / بودجه و امور مالی دولت
بخش پنجم: اقتصاد بین الملل/ اقتصاد ایران/ اقتصاد در مسیر پیشرفت
کتاب درک مطلب عربی موضوعی از سری کتابهای انتشارات خیلی سبز روانه بازار شده است. حسام حاج مومن و رضا مددی این کتاب را با ۲۰۸ صفحه در ۳ فصل به نگارش در آوردهاند. برای بیان نکات و مطالب از زبان ساده و سلیس در این کتاب کمک درسی و آموزشی استفاده شده است. درسنامه از بخشهای مهم این کتاب محسوب میشود که در آن به نحوه پاسخگویی به سوالات مربوط به درک مطلب اشاره شده است. در این کتاب و در فصل سوم آن با متنهای تالیفی و همچنین کنکورهای مختلف مواجه میشوید که با بررسی آنها پاسخگویی به سوالات برای شما راحتتر خواهد شد. در انتهای این فصل نیز به پاسخنامه تشریحی سوالات درک مطلب اشاره شده است. این کتاب برای دانش آموزان رشتههای ریاضی و تجربی در پایههای دهم، یازدهم و دوازدهم به تالیف و نگارش درآمده است.
عربی یکی از دروس مهم در کنکورهای مختلف محسوب میشود و از این رو بیشتر مورد توجه نویسندگان کتابهای کمک درسی و آموزشی قرار گرفته است. انتشارات خیلی سبز در لیست کتابهای کمک درسی خود کتاب درک مطلب عربی موضوعی را نیز جای داده است که دارای بخشها و نکات ریز و درشتی است که با بررسی تمامی آنها میتوان این درس را در کنکور با موفقیت پشت سر گذاشت.
دانش آموزان اغلب رشتهها میتوانند از نکات و مطالب مفید کتاب درک مطلب عربی موضوعی از انتشارات خیلی سبز برای تسلط خود در پاسخگویی به سوالات استفاده نمایند. نکته مهم در رابطه با این کتاب نگارش و تدوین آن بر اساس کنکور جدید میباشد که امتیاز مثبتی برای این انتشارات محسوب میگردد. این کتاب نیز مانند دیگر کتابهای این انتشارات دارای ساختاری مناسب میباشد که در بخشهای بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
کتاب درک مطلب عربی موضوعی از انتشارات خیلی سبز برای دانش آموزان سه پایه تحصیلی دهم، یازدهم و دوازدهم به نگارش درآمده است، هر چند که دیگر افراد پشت کنکوری نیز میتوانند از مطالب درج شده در این کتاب جهت حضور در کنکورهای مختلف استفاده نمایند. فرهاد مددی و حسام حاج مومن نویسندگان این کتاب محسوب میشوند که برای رشتههای تجربی و ریاضی آن را به نگارش درآوردهاند.
این کتاب دارای ۲۰۸ صفحه میباشد و از صفحه آرایی جالبی برخوردار است. در این کتاب تستهای کنکورهای داخلی و خارجی گردآوری شدهاند. سوالات این کتاب از لحاظ سطحی مشخص و یا علامت گذاری نشدهاند. کتاب درک مطلب عربی خیلی سبز دارای ساختار جالبی است که دانش آموزان و پشت کنکوریها میتوانند بر اساس آن در فهم درک مطلب موفق عمل نمایند.
کتاب دارای ساختار منظم و مشخصی است که بر اساس آن تسلط در پاسخگویی به سوالات این درس برای خوانندگان این کتاب راحتتر از قبل خواهد بود. این کتاب از ساختار درسنامه به همراه تست برخوردار است. در هر درس ابتدا برای پاسخگویی به سوالات درک مطلب توضیحاتی ارائه شده که پس از مطالعه آنها با متنهای مختلف مواجه خواهید شد.
در این کتاب با سه فصل مهم مواجه میشوید که متن شناسی در فصل نخست جای گرفته و حاوی نکات ریز و درشت با سوالات مختلف میباشد. ترتیب در ارائه موضوعات در این کتاب کاملا مشهود است. اغلب مثالهای به کار رفته در این کتاب دارای زبانی ساده برای درک و فهم میباشند که در کادرهای مشخص عنوان شدهاند. برای اینکه دانش آموزان با توانایی بیشتری بتوانند به سوالات پاسخ دهند در فصل دوم از عناوینی همچون متنک استفاده شده است. در فصل آخر نیز متن مختلف درک مطلب گردآوری شده است.
کتاب درک مطلب عربی موضوعی دارای متنهای تالیفی متعددی است که در فصل سوم آن میتوانید به مطالعه و بررسی آنها بپردازید. درک مطلبهای مختلفی که در کنکورهای سراسری داخلی و خارجی نیز استفاده شدهاند نیز در این فصل مورد استفاده قرار گرفتهاند. برای فهم بهتر مطالب در این فصل نویسندگان آن تلاش نمودهاند که در ابتدا متنهای آسانتر را به نگارش درآورند و سپس به سراغ درک مطلبهای دشوارتر بروند. سوالات نیز بر اساس متنهای مختلف این کتاب انتخاب و به نگارش درآمدهاند که دارای طرح کیفی مناسبی میباشند.
کتاب درک مطلب عربی موضوعی دارای ساختار مناسبی برای فهم بهتر درک مطلبهای تالیفی و یا کنکوری است. در کنار این ویژگی کتاب پیش رو دارای ظاهری جذاب و صفحه آرایی منظمی است. فونت نوشتههای این کتاب کوچک انتخاب شده است هر چند بزرگتر بودن فونتها امتیاز ویژهای برای آن محسوب میشد.
نظم وترتیب در تمامی مطالب و نوشتههای این کتاب قابل مشاهده میباشد. کادرهای مشخصی نیز برای نکات این کتاب انتخاب و استفاده شدهاند. چاپ و همچنین کیفیت کاغذهای استفاده شده در این کتاب بسیار مناسب و طبق استاندارد میباشند. صفحه آرایی این کتاب معمولی است اما استفاده از رنگهای جذاب بر روی جلد آن باعث دلنشین شدن آن شده است. با مشاهده و مطالعه کتاب درک مطلب عربی موضوعی با تمامی ویژگیها و ساختار نگارشی آن آشنا خواهید شد.