کتاب باشگاه پنج صبحی ها اثری است به قلم رابین شارما، ترجمه رضا اسکندری آذر و چاپ انتشارات نون. کتاب حاضر در قالب داستانی خواندنی و تاثیر گذار به ارائه ی راهکارهایی کاربردی و متحول کننده می پردازد که راه دستیابی به موفقیت را در همه ابعاد زندگی به شکلی جامع نشان می دهند و چگونگی بهره گیری بهینه از زمان را در اختیار می گذارند.
خانم کارآفرینی که اخیرا در کار خود دچار شکست شده و مردی هنرمند برای نخستین بار یکدیگر را در همایشی انگیزشی می بینند و در آن جا با مردی میلیاردر آشنا می شوند که راهبردهایی اصولی را به آن ها آموزش می دهد…
گزیده ای از کتاب:
ما هر روز صبح که از خواب بیدار می شیم، ظرفیت ذهنی محدودی داریم. و هر قدر توجهمون رو به عواملی مثل اخبار، پیامک، فضای مجازی، خانواده، کار، سلامتی و زندگی معنوی معطوف کنیم، بخشی از تمرکزمون رو روی هریک از این فعالیت ها جا می ذاریم. این بینش خیلی مهمیه که باید مدنظر قرار بدیم. تعجبی نداره که اغلب ما با رسیدن ظهر، دیگه قادر به متمرکز موندن روی تکالیف مهم نیستیم. ما تمام پهنای باندمون رو استفاده کردیم. سوفی لیری، استاد دانشکده کسب و کار در دانشگاه مینه سوتا، از تمرکزی که ما روی عوامل حواس پرتی و باقی انحرافات معطوف می کنیم با عنوان “پس ماند تمرکز” یاد می کنه. اون کشف کرد که مردم زمانی که در طول روز مدام حواس خودشون رو با جا به جا شدن روی تکالیف مختلف پرت می کنن، بهره وری شون کاهش پیدا می کنه، چرا که هربار بخش ارزشمندی از تمرکزشون رو روی اهداف متعدد جا می ذارن. راه حل دقیقا این چیزیه که من پیشنهاد می دم: عوض اینکه مدام تغییر مسیر بدید، در هر مرحله، فقط روی یک هدف ارزشمند کار کنید- و این کار رو در یک محیط ساکت انجام بدید.
مردی به نام اُوِه داستان روزگار پیرمردی است کمحرف، سختکوش و بسیار سنتی که اعتقاد دارد همهچیز باید سرجای خودش باشد و فقط احمقها به کامپیوتر اعتماد میکنند. او سالها با قوانین سفتوسختش و همسرش که عاشقانه دوستش داشته، زیسته و حالا انگار به آخر خط رسیده است. تا اینکه یک روز صبح ماشین یک زن باردار ایرانی و شوهر خنگش که قرار است همسایهی او شوند، کوبیده میشود به صندوق پستیاش و این آغاز ماجراست.
هفتهنامه معتبر اشپیگل در معرفی این کتاب نوشته است: ««کسی که از این رمان خوشش نیاید، بهتر است اصلاً هیچ کتابی نخواند.»