مردی به نام اُوِه داستان روزگار پیرمردی است کمحرف، سختکوش و بسیار سنتی که اعتقاد دارد همهچیز باید سرجای خودش باشد و فقط احمقها به کامپیوتر اعتماد میکنند. او سالها با قوانین سفتوسختش و همسرش که عاشقانه دوستش داشته، زیسته و حالا انگار به آخر خط رسیده است. تا اینکه یک روز صبح ماشین یک زن باردار ایرانی و شوهر خنگش که قرار است همسایهی او شوند، کوبیده میشود به صندوق پستیاش و این آغاز ماجراست.
هفتهنامه معتبر اشپیگل در معرفی این کتاب نوشته است: ««کسی که از این رمان خوشش نیاید، بهتر است اصلاً هیچ کتابی نخواند.»