دو ﺳﺎﻋﺖ ﻣﺎﻧﺪه ﺑﻪ ﺗﺤﻮیﻞ ﺳﺎل، ﻫﻤﻪ ﺑﺮاى اﻧﺠﺎم ﻛﺎرﻫﺎیﺸﺎن ﺷﺘﺎب دارﻧﺪ و ﺑیﻗﺮارﻧﺪ. اردﻻن میﺧﻮاﻫﺪ ﻣﻮﻫﺎیﺶ را ﻛﻮﺗﺎه ﻛﻨﺪ و آﺗﻮﺳﺎ ﺑﺮاى ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻟﺒﺎس ﺟﺪیﺪش، ﭘﺸﺖ درِ ﺧیﺎطی ایﺴﺘﺎده اﺳﺖ و ﻣﺮﺗﺐ زﻧﮓ میزﻧﺪ. دﺧﺘﺮ و ﭘﺴﺮ ﮔﻞﻓﺮوش ﻫﻢ میﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺷﻠﻮﻏیﻫﺎ را ﭘﺲ ﺑﺰﻧﻨﺪ و ﺑﻪﻣﻮﻗﻊ، ﺳﺮ ﺳﻔﺮهى ﻫﻔﺖﺳیﻦ ﺑﺮﺳﻨﺪ…
ﻓﺮﻫﺎد ﺣﺴﻦزاده، ﻧﻮیﺴﻨﺪهى ﻧﺎمآﺷﻨﺎى ﻛﻮدﻛﺎن ﺑﺎ ﺧﻼﻗیﺖ ویﮋهاش، ایﻦ ﺑﺎر ﻣﻮﻗﻌیﺘی ﭘﺮﻛﺸﺶ را در ﻗﺎﻟﺐ راﺑﻄﻪى ﻛﻮدﻛﺎن ﺑﺎ یﻜﺪیﮕﺮ ﺧﻠﻖ ﻣیﻛﻨﺪ. ﺗﻼش ﺷﺨﺼیﺖﻫﺎ ﺑﺮاى ﺗﺠﺮﺑﻪى ﻟﺤﻈﻪى ﺗﺤﻮیﻞ ﺳﺎل در ﻛﻨﺎر ﺧﺎﻧﻮاده، آنﻫﺎ را ﺑﺮ آن میدارد ﻛﻪ ﺑﻪ یﻜﺪیﮕﺮ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﻨﺪ و ﮔﺮهﻫﺎى داﺳﺘﺎن، در ایﻦ ارﺗﺒﺎطﻫﺎ ﮔﺸﻮده ﻣیﺷﻮد. داﺳﺘﺎن وﺿﻌیﺖ آدمﻫﺎیی را ﺗﻮﺻیﻒ ﻣیﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﺪیﮕﺮ را ﻧمیﺷﻨﺎﺳﻨﺪ، اﻣﺎ «ﺗﺼﺎدف» آنﻫﺎ را در ﻣﺴیﺮ یﻜﺪیﮕﺮ ﻗﺮار میدﻫﺪ و آنﻫﺎ میﻛﻮﺷﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪى ﻋیﺪ را ﺑﺮاى ﻫﻢ دﻟﭙﺬیﺮ ﻛﻨﻨﺪ. آنﻫﺎ ﻛﻤﻚ ﻣیﻛﻨﻨﺪ و ﻛﻤﻚ میﮔیﺮﻧﺪ.
ﻏﺰاﻟﻪ ﺑیﮕﺪﻟﻮ ﺗﺼﻮیﺮﮔﺮ ﺧﻮشذوﻗی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﮔﺴﺘﺮش دﻧیﺎى ﻣﺘﻦ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ اﺳﺖ اﺛﺮى ﺗﺄﺛیﺮﮔﺬار ﺧﻠﻖ ﻛﻨﺪ. ﺗﺼﻮیﺮﭘﺮدازى ﺟﺰءﻧﮕﺮاﻧﻪ، ﺑﻬﺮهﮔیﺮى از ﻧﻤﺎﻫﺎى دور و ﻧﺰدیﻚ، ﺑﺎزى ﺑﺎ رﻧﮓﻫﺎ و زاویﻪ دیﺪ، ﻣﻬﻤﺎﻧی ﭘﺮﺷﻮرى از رﻧﮓ و ﻧﻘﺶ را ﭘیﺶ روى ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻗﺮار ﻣیدﻫﺪ و ﺗﺠﺮﺑﻪاى ﻣﺎﻧﺪﮔﺎر را ﺑﺮایﺸﺎن رﻗﻢ میزﻧﺪ.