دالان‌ بهشت‌ (ققنوس)

از پرفروش‌ترین‌ رمان‌های‌ ایرانی‌. داستان‌ زندگی‌ دختری‌ که‌ بنابه‌ تصمیم‌ والدینش‌ ازدواج‌ می‌کند، خیلی‌ زود شکست‌ می‌خورد و... خدایا چقدر نفهم‌ و کودن‌ بودم‌ که‌ درک‌ نمی‌کردم‌. حس‌ حسادت‌ زنانه‌ کجا و غیرت‌ و تعصب‌ مردانه‌ کجا! حتی‌ مهلت‌ نشد چشم‌هایش‌ را ببینم‌، سیلی‌اش‌ چنان‌ سخت‌ و محکم‌ و آنی‌، مثل‌ برِ توی‌ صورتم‌ خورد که‌ هیچ‌ چیز ندیدم‌. پسر یا دختر کدام‌ مقصرند؟ و آیا این‌ پرسش‌ از ریشه‌ اشتباه‌ نیست‌؟ پسر جوانی‌ تحصیل‌ کرده‌ است‌، زندگی‌ اجتماعی‌ موفقی‌ دارد و رفتارهایش‌ توسط‌ هر دو خانواده‌ تأیید می‌شود. دختر اما بی‌تجربه‌ است‌، از پشت‌ میز مدرسه‌ و از بازی‌ کودکانه‌ به‌ جایی‌ پرتاب‌ شده‌ است‌ که‌ نمی‌شناسدش‌ و بزرگ‌ترها زندگی‌ زناشویی‌اش‌ می‌خوانند. همه‌ چیز علیه‌ دختر است‌. نویسنده‌ اما به‌ یاری‌ سطرهای‌ نانوشته‌اش‌ چیز دیگری‌ را به‌ تصویر می‌کشد. سپیدخوانی‌ها از به‌ مسلخ‌ بردن‌ یک‌ قربانی‌ حکایت‌ می‌کنند. نازی‌ صفوی‌، ٣٨ سال‌ دارد، ذاتاً نویسنده‌ است‌ و در آثارش‌ بیش‌ از هر چیز به‌ زنان‌ می‌پردازد. به‌ زنان‌ و آزادی‌های‌ بدیهی‌ اما به‌ کسوت‌ آرزو درآمده‌شان‌.

دانش خانواده و جمعیت (نشرمعارف)

کتاب دانش خانواده و جمعیت به قلم جمعی از نویسندگان دانشگاه معارف اسلامی و با هدف آگاهی بخشی به دانشجویان در زمینه هایی چون آشنایی با مبانی بنیادی و اصولی خانواده، مهارت های تشکیل خانواده، تعالی و تحکیم این نهاد ارزشمند، تسهیل ازدواج جوانان و همچنین بررسی مسائل جمعیت و مشکلات پیرامون آن نگاشته شده است. "دانش خانواده و جمعیت" که به عنوان دو واحدی درسی به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز رسیده،  شامل مجموعه ای از دانش های مهارتی، رفتاری و شناختی است که می تواند مسیر جوانان را قبل و بعد از تشکیل خانواده شفاف تر و هموار تر نماید.

از جمله موضوعاتی که در این کتاب مورد بحث قرار می گیرد می توان به این موارد اشاره کرد: بیان مفهوم بنیاد خانواده در آموزه های دینی، معیار های انتخاب همسر، مهارت ها و توانایی های لازم جهت تشکیل خانواده، مدیریت عاطفی، اقتصادی و اخلاقی پس از اردواج، آشنایی با مسائل زناشویی، پاسداری و ایمنی از بنیان خانواده، بررسی آسیب ها و ارائه راهکارهای مختلف در خانواده، آمادگی های لازم برای فرزند آوری، بررسی مسائل و مشکلات مرتبط با جمعیت

 

کتاب "دانش خانواده و جمعیت، ویراست سوم" دارای هفت فصل به شرح زیر است:

  • فصل اول: تشکیل خانواده
  • فصل دوم حقوق،مسئولیت و تعالی خانواده
  • فصل سوم: تحکیم خانواده
  • فصل چهارم: ایمن سازی خانواده
  • فصل پنجم: فرزند آوری و فرزند پروری
  • فصل ششم: جمعیت

 

 

دختری با هفت اسم (کوله پشتی)

کتاب دختری با هفت اسم: فرار از کره شمالی نوشتۀ هیئون سئو لی، نگاهی فوق‌العاده به زندگی در یکی از بی‌رحم‌ترین و مخفی کارترین دیکتاتوری‌های جهان و ماجرای مبارزه هراس‌آور یک زن برای فرار از دستگیری و رساندن خانواده‌اش به آزادی است.

دختری با هفت اسم (The girl with seven names) در سال 2015 منتشر شد و خیلی زود جزو کتاب‌های پرفروش‌ نیویورک‌تایمز قرار گرفت. همچنین در همان سال نامزد جایزه بهترین اتوبیوگرافی به انتخاب گودریدز شد.

هیئون سئو لی (Hyeonseo Lee) که کودکی‌اش در کره شمالی سپری می‌شد یکی از میلیون‌ها نفری بود که در دام رژیم مخفی کار و ستمگر کمونیست روزگار می‌گذراندند. خانه کودکی‌اش در مرز چین او را در شرایطی فراتر از حدود کشور محصورش قرار می‌داد و وقتی قحطی دهه 1990 آمد او شروع به تفکر، پرسشگری و درک این نکته کرد که در سراسر عمرش شستشوی مغزی شده است. با توجه به میزان فقر و بیچارگی اطرافیانش متوجه شد که کشورش نمی‌تواند چنان که می‌گفتند «بهترین کشور روی زمین» باشد.

هنگامی که به سن هفده سالگی رسید تصمیم گرفت از کره شمالی بگریزد. در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که برای اینکه باز هم کنار خانواده‌اش باشد باید دوازده سال صبوری کند.

هیئون سئو لی دربارۀ این اثر می‌گوید:

«داستانی که می‌گویم برای افرادی مثل من که در کرۀ شمالی به‌ دنیا آمده و از آن فرار کرده‌اند داستان عجیبی نیست. اما می‌توانم تأثیرش را در افراد حاضر در این همایش ببینم. شوکه شده‌اند. احتمالاً از خودشان می‌پرسند چرا هنوز چنین کشوری در دنیا وجود دارد.

شاید درک این واقعیت برایشان سخت‌تر هم باشد که من چطور هنوز عاشق کشورم هستم و دلم برایش تنگ شده، برای کوه‌های برفی‌اش، برای بوی نفت سفید و زغا‌ل‌سنگ، برای دوران بچگی‌ام، آغوش امن پدرم و خوابیدن کف زمین‌های گرم. درست است که زندگی جدیدم راحت است، اما هنوز هم دختری هستم اهل هیسان که آرزو دارد همراه خانواده‌اش در رستوران موردِ علاقه‌شان نودل بخورد. دلم برای دوچرخه‌ام تنگ شده، و برای منظرۀ رودخانه‌ای که به چین می‌رود.

ترک‌ کردن کرۀ شمالی به ترک‌ کردن هیچ کشوری شباهت ندارد. بیشتر شبیه رفتن از جهانی دیگر است. هر چقدر هم از آن دور شوم، باز هم جاذبه‌اش رهایم نخواهد کرد. حتی برای کسانی که در آن کشور، رنج زیادی کشیده‌اند و از جهنم فرار کرده‌اند هم ممکن است زندگی در دنیای آزاد چنان دشوار باشد که برای کنار آمدن با آن و یافتن خوشبختی دست‌وپا بزنند. حتی بعضی از آن‌ها تسلیم می‌شوند و به زندگی در آن جای تاریک برمی‌گردند-درست مثل خود من که وسوسه شدم برگردم، آن‌ هم بارها.

اما واقعیت این است که من نمی‌توانم برگردم. درست است که رؤیای آزادی کشورم را در سر می‌پرورانم، اما کرۀ شمالی هنوز بعد از گذشت سالیان سال، مثل همیشه، کشوری بسته و ظالم است، و اگر زمانی برسد که بتوانم با امنیت خاطر به آن برگردم، احتمالاً در کشور خودم غریبه‌ خواهم بود.

حالا که این کتاب را بازخوانی می‌کنم، می‌بینم که این داستان بیداری من است، داستان بلوغی طولانی و دشوار. به این واقعیت دست یافته‌ام که به‌ عنوان یک فراری از کرۀ شمالی، در جهان، غریبه محسوب می‌شوم، یک تبعیدی‌. هر قدر هم تلاش کنم تا خودم را با جامعۀ کرۀ جنوبی وفق بدهم، باز هم فکر نمی‌کنم به‌ طور کامل به‌ عنوان شهروند کرۀ جنوبی پذیرفته بشوم. از این مهم‌تر اینکه، خودم هم این هویت را قبول ندارم. من خیلی دیر به کرۀ جنوبی رفتم، در بیست‌وهشت‌ سالگی. ساده‌ترین راه برای حل مسئلۀ هویتم این است که بگویم کره‌ای هستم. اما چنین کشوری وجود ندارد. کرۀ واحدی وجود ندارد.»

در بخشی از کتاب دختری با هفت اسم می‌خوانیم:

با صدای گریۀ مادرم از خواب بیدار شدم. مین‌هو، برادر کوچکم، هنوز روی زمین کنار من خواب بود. ناگهان پدرم سراسیمه وارد اتاق شد و فریاد زد «بیدار شین!»

دست‌های ما را کشید، هُلمان داد و از اتاق بیرون کرد. مادرم پشت‌ سرش بود و مثل بید می‌لرزید. آسمان صاف بود. غروب شده بود و هوا رو به تاریکی می‌رفت. مین‌هو هنوز گیج خواب بود. به خیابان رفتیم و سرمان را سمت خانه چرخاندیم. تنها چیزی که به چشم می‌خورد دود سیاه روغنی بود که از پنجرۀ آشپزخانه بیرون می‌زد و شعله‌های سیاه آتش که روی دیوارهای بیرون خانه زبانه می‌کشید.

در کمال تعجب دیدم پدرم با عجله سمت خانه برگشت.
صدای غرش عجیبی مثل هجوم طوفان از داخل خانه به‌ گوش رسید. صدایی مثل بوم. کاشی‌های یک قسمت از سقف فرو ریخت، و گلوله‌ای از آتش مثل یک گل نارنجی‌ رنگ شن به آسمان پرتاب شد و خیابان را روشن کرد. یک قسمت از خانه غرق در آتش شد و دود غلیظ و سیاهی از بقیۀ پنجره‌ها بیرون زد.

پدرم کجا بود؟
در یک چشم‌به‌هم‌زدن تمام همسایه‌ها دورمان جمع شدند. یک نفر با سطل روی آتش‌ آب می‌ریخت-انگار با این کارش آتش‌سوزی مهار می‌شد. صدای غژغژ‌ کردن و از هم‌ گسیختن چوب‌ها بلند شد و بعد هم کل سقف آتش گرفت.

گریه نمی‌کردم. حتی نفس هم نمی‌کشیدم. چرا پدرم از خانه بیرون نمی‌آمد؟
شاید فقط چند ثانیه گذشت اما مثل چند ساعت طول کشید. ناگهان از خانه بیرون آمد و سمت ما دوید. بدجور سرفه می‌کرد. تمام هیکلش از دود، سیاه شده بود و صورتش از روغن برق می‌زد. در هر دستش دو قاب مستطیلی بود.

دختری با کت آبی (میلکان)

داستانی از جنگ، عشق و امید که برنده جایزه ادگار ۲۰۱۷ شده‌است.

داستان در آمستردام و در سال ۱۹۴۳ می‌گذرد. هانکه، روزهایش را با تهیه و تحویل کالاهای بازار سیاه به مشتری‌هایش می‌گذراند و شب‌ها نیز مجبور است ماهیت اصلی کارش را از پدر و مادر نگرانش مخفی سازد. نامزد هانکه با یورش آلمانی‌ها در جنگ کشته شده و او هر لحظه را با غم و سوگ نامزدش سپری می‌کند. هانکه دوست دارد که کار غیرقانونی‌اش را نوعی شورش و سرکشی کوچک قلمداد کند. در روزی عادی، یکی از مشتریان هانکه، خانم جانسن، از او درخواست کمک می‌کند. زمانی که هانکه درخواست خانم جانسن را می‌شنود، بسیار شوکه و شگفت‌زده می‌شود.

خانم جانسن می‌خواهد نوجوانی یهودی را پیدا کند که در خانه‌اش مخفی شده‌بود ولی اکنون بدون هیچ رد و نشانی ناپدید شده‌است. هانکه در ابتدا تمایلی به درگیر شدن در چنین ماجرای خطرناکی ندارد، اما او درنهایت، وارد گستره ای وسیع از اسرار و ماجرجویی‌ها می‌شود که او را به قلب مقاومت علیه نازی‌ها می‌کشاند، چشمانش را روی بی‌رحمی و ستم‌های جنگ باز کرده و او را وادار می سازد که هر طور شده کاری بکند.

مونیکا هسی، نویسنده‌ی آمریکایی، آثار فوق العاده موفقی در کارنامه‌ی هنری خود دارد. او برای روزنامه‌ی واشنگتن‌پست، مطلب می‌نویسد و مانند داستان‌نویسی، در این حرفه هم موفقیت‌های ارزشمندی کسب کرده‌است.

در سوم (میلکان)

زندگی و کسب‌وکار و موفقیت درست مثل کلوپ شبانه‌اند.
همیشه سه ورودی وجود دارد.
درِ اول: ورودی اصلی که صفش تا انتهای ساختمان ادامه دارد؛ ۹۹ درصد افراد اینجا منتظر می‌ایستند و امیدوارند بالاخره بروند داخل.
درِ دوم: ورودی ویژه که مخصوص میلیاردرها و افراد مشهور و فرزندانشان است.
اما هیچ‌کس به شما نمی‌گوید همیشه‌ی خدا درِ سومی هم وجود دارد. این ورودی همانی است که باید از صف خارج شوید، در کوچه بدوید، صد بار در را بزنید، پنجره را باز کنید، دزدکی وارد آشپزخانه شوید؛ همیشه راهی وجود دارد.
بیل گیتس چگونه اولین نرم‌افزارش را فروخت و استیون اسپیلبرگ چگونه جوان‌ترین مدیر استودیو در تاریخ هالیوود شد؟ خب آن‌ها… از در سوم رفتند.

زندگی و کسب‌وکار و موفقیت درست مثل کلوب شبانه‌اند.
همیشه سه ورودی وجود دارد.

راهى طولانى كه رفتم (کوله پشتی)

كتاب شماره ى سه از ليست صد كتاب بيوگرافى كه هر كس بايد در طول عمرش بخواند به انتخاب سايت آمازون" شاید رقمی بالغ بر سیصد هزار کودک‌ْسرباز، نشئه از مواد مخدر و کلاشنیکف‌به‌دست، در بیش از پنجاه منازعه و جنگ در سرتاسر دنیا حضور داشته باشند. «اسماعیل به‌آ» یکی از همین کودکْ‌سربازان بوده، و یکی از اولین افرادی‌ست که داستان و مشاهدات خود را از یکی از مهیب‌ترین جنگ‌های دنیا بازگو می‌کند. اسماعیل به‌آ در «راهی طولانی که رفتم» که آن را در سن ۲۶ سالگی به نگارش درآورده است، داستانی مهیج و منکوب‌کننده را روایت می‌کند. او در سن ۱۲ سالگی، به دنبال حمله‌ی شورشی‌ها از خانه و روستای خود می‌گریزد و آواره‌ی سرزمین‌هایی می‌شود که در پی اعمال خشونت‌آمیز شورشی‌ها دیگر قابل تشخیص نیستند. وی در سن ۱۳ سالگی توسط ارتش دولتی سربازگیری می‌شود. به‌آ که قلبا انسان ملایم و مهربانی است، متوجه می‌شود که توانایی انجام چه کارهای هولناکی را دارد. او عاقبت توسط نیروهای یونیسف آزاد، و به مرکز بازپروری فرستاده می‌شود و تلاش می‌کند تا انسانیت خود را بازیابد و به جامعه‌ی بشری، که اینک به او به دیده‌ی ترس و بدگمانی می‌نگرد، بازگردد. «راهی طولانی که رفتم» داستانی‌ست راجع به امید و رستگاری.

رهبرى (کوله پشتی)

 

رهبری | سر الکس فرگوسن، مایکل موریتز | ترجمه‌ی حسین گازر | نشر کتاب کوله‌پشتی «انگیزه برای من ترکیبی از اشتیاق برای کار سخت، تحمل عاطفی، قدرت تمرکز بالا و تنفر از شکست است.» (از متن کتاب)
.
سر الکس فرگوسن در این کتاب به تفصیل به دستاوردهای خود در عرصه‌ی مدیریت و مربیگری پرداخته است؛ دستاوردهایی که دانستن و عملی کردن آنها نه فقط برای مربیان و دست‌اندرکاران تیم‌های ورزشی مفید و سودمند است، بلکه می‌تواند راهگشای هر کسی باشد که خواستار موفقیت و پیروزی است.
.
«من به این مسئله پی برده‌ام که انسان‌ها با نیروهای متفاوتی غیر از نگاه‌کردن، گوش‌دادن و مطالعه شکل می‌گیرند. همه‌ی ما قربانی تصادفی دی‌ان‌ای والدین خود هستیم. به شانس اعتقاد داریم و شرایط و نوع تحصیلات نیز اهمیت دارند. با این حال، همه دارای دو ابزار بسیار قدرتمند هستیم که کاملا تحت کنترل‌مان قرار دارند: چشم و گوش‌مان. نگاه کردن به دیگران، گوش دادن به توصیه‌های آنها و مطالعه در مورد مردم، سه مورد از بهترین کارهایی هستند که من تا به اینجای زندگی‌ام انجام داده‌ام.» (از متن کتاب)

 

رهبری عملگرا (کوله پشتی)

این کتاب شامل ده فصل است که از سه بخش اصلی تشکیل شده و به دوران مربیگری آنچلوتی در تیم های پارما، یوونتوس، میلان، چلسی، پاریسن ژرمن و رئال مادرید پرداخته است.

کارلو آنچلوتی یکی از برترین مربیان تاریخ دنیای فوتبال است. او جزو معدود افرادی است که هم به عنوان بازیکن و هم به عنوان سرمربی، موفق شده جام معتبر لیگ قهرمانان اروپا را بالای سر ببرد. آنچلوتی 5 بار به قهرمانی در اروپا رسیده است، او در کنار باب پیزلی، با سه قهرمانی در معتبرترین تورنمنت اروپایی، پرافتخارترین سرمربی به حساب می آید. بی گمان سبک مربیگری و رهبری او می تواند الگوی مناسبی برای بسیاری از مربیان کنونی فوتبال باشد. در این کتاب، مصاحبه های خواندنی با کریستیانو رونالدو، زلاتان ابراهیموویچ، دیوید بکهام و سرآلکس فرگوسن انجام شده است که این بزرگان، از دیدگاه خود به توصیف آنچلوتی می پردازند.

در "رهبری عملگرا" کارلو آنچلوتی ما را به رختکن تیم هایش می برد، کارلتو از کنار آمدن با خواسته های بازیکنان، مطالبات بی پایان رؤسای باشگاه ها، تاکتیک های تیمی، حربه های مربیگری، مدیریت کردن ستارگان و شیوه رهبری در یک سازمان بزرگ صحبت می کند

زندگى من استفان هاوكينگ (کوله پشتی)

کتاب زندگی من با عنوان اصلی My Brief History  سال 2013 منتشر شد. این کتاب شرح حال استیون ویلیام هاوکینگ، فیزیکدان و کیهان‌شناس نام آشنای انگلیسی، از دوران کودکیش تا روزگار شهرتش از زبان خودش است. مانند دیگر کتاب‌های هاوکینگ این کتاب را هم انتشارات آمریکایی بانتام منتشر کرده است.

استیون هاوکینگ کتاب زندگی من را در 11 فصل نوشته است. عنوان فصل‌های کتاب به شرح زیر است:

کودکی، سنت آلبانس، آکسفورد،کمبریج ، امواج گرانشی، بیگ بنگ (انفجار عظیم)، سیاهچاله‌ها، کالتچ(موسسه‌ی فناوری کالیفرنیا)، ازدواج، تاریخچه‌ی زمان، سفر زمان، زمان موهومی و بدون مرزهاست.

او در این کتاب با لحنی ساده و روان داستان زندگی و روابطش با نزدیک‌ترین آدم‌های زندگیش را روایت کرده است و به تاثیرات بیماریش در نگاهش به زندگی پرداخته است. در جایی از کتاب هاوکینگ می‌گوید:« یک بار حساب کردم که در طول سه سالی که آن‌جا بودم، حدود هزار ساعت کار کرده‌ام؛ به طور متوسط روزی یک ساعت. من به این عدم کار کردن افتخار نمی‌کنم، ولی آن زمان نگرش من با اکثر دانشجویان مشترک بود؛ متاثر از جو ملالت آور و احساس این که هیچ چیزی ارزش تلاش کردن ندارد. یک نتیجه از بیماری من تغییر دادن همه‌ی این اوضاع بود . وقتی با امکان مرگ زودرس مواجه‌ای، آگاهت می‌کند که زندگی ارزش زیستن دارد و خیلی چیزها هست که می‌خواهی انجام بدهی.»

زندگی خود را دوباره بيافرينيد

در این کتاب که مؤلفان آن هر دو از شناخت‌درمانگران بنام هستند، 11 الگوی رفتاری مخرب و تکراری، که با خودانگارۀ منفی ارتباط دارند، مشخص شده‏ اند. ضمن شرح حال بیماران واقعی، مؤلفان نشان می‌دهند که چگونه هر یک از این الگوهای ناکارآمد از تجارب کودکی ریشه گرفته و خود، مبنایی برای ارزیابی خویشتن در بزرگسالی می‌شوند.

در ادامۀ کتاب، برنامه‌ای عملی با استفاده از تکنیک‌های تجربی (تماس با کودک درون) و شناختی (بازنویسی خود و جایگزینی آن با الگوی ناکارآمد) و رفتاری (شناسایی رفتارهای خاص و تغییر آنها) معرفی می‌شود. این کتاب ابزار قدرت‌مندی برای کار با مراجعان براساس رویکردهای شناختی و طرحواره‏ درمانی است.

دکتر آرون تی. بک بنیانگذار درمان شناختی-رفتاری در مقدمۀ این کتاب می‏‌نویسد: “یانگ و کلوسکو بر اساس خلاقیت و تدبیراندیشی توانسته‌اند ابزارهای اثرگذاری برای تغییر روابط بین‏‌فردی و روابط شغلی تدوین کنند. به دنبال تغییر در روابط بین‏ فردی و روابط شغلی، زندگی تغییر شگرفی خواهدکرد. این کتاب نشان می‌دهد که نویسندگان از بینش بالینی، حساسیت و شفقت خاصّی برای راه‌حل اندیشی مشکلات بین‏ فردی و مشکلات شغلی برخوردارند.”

سرطان امپراتور بیماری ها

 فهرست مطالب:

بخش 1: سوداي بدون التهاب

بخش 2: جنگ ناشكيب

بخش 3: اگر بهتر نشوم، بيرونم مي‌كنيد؟

بخش 4: پيشگيري همان درمان است

بخش 5: نسخه تحريف‌شده وجود ما

بخش 6: ثمره تلاش‌هاي درازمدت (گنج رنج طولاني)

مبارزه آتوسا

سرگذشت ندیمه (ققنوس)

داستان سرگذشت ندیمه پس از ترور رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا به ضرب گلوله و به قتل رساندن همه اعضای کنگره انقلابی در کشور رخ می‌دهد. قانون اساسی رسمی کشور لغو می‌شود و حکومتی تمامیت‌خواه و مسیحی به نام گیلاد شکل می‌گیرد. مرزهای کشور بسته می‌شود. راه فراری وجود ندارد. زنان هدف اصلی ظلم حکومت محسوب می‌شوند و حقوق و آزادی‌های فردی آنان به شدت نقض می‌شود. آن‌ها اجازه کار در خارج از خانه، مالکیت دارایی‌های خود، و ارتباط با دیگران را طبق قانون جدید از دست می‌دهند و بر اساس وضعیت تأهل و باروری خود مورد سنجش قرار می‌گیرند.
در این وضعیت دیکتاتوری است که خواننده ناگهان با شخصیتی جدید آشنا می‌شود. این شخصیت اصلی یک ندیمه است و طبق روال معمول یکی از دارایی‌های ارباب خانه محسوب می‌شود. «آفرد»، شخصیت اصلی داستان چیز زیادی درباره زندگی خود به دیگران نمی‌گوید. تنها چیزی که از او می‌دانیم این است که قبلاً با یک مرد مطلقه ازدواج کرده بود اما ازدواجش توسط حکومت لغو شده است. به همین دلیل کودک وی از او ستانده و به یک خانواده دیگر بخشیده و خود وی نیز دستگیر می‌شود.
در این کتاب با زندگی روزانه این شخصیت آشنا خواهیم شد و او دریچه‌ای برای ورود به زندگی در«گیلاد» است.

سرگذشت گروهان سياه کتاب هفتم (تندیس)

باد با دمی گزنده مي‌نالد و زوزه مي‌کشد. صاعقه مي‌غرد و فرياد مي‌کشد. خشم نيرويي محرک در دشت سنگ درخشان است. حتي سايه‌ها هم ترسيده‌اند.

در قلب دشت، دژ خاکستري عظيمي، ناشناخته و کهن‌تر از هر خاطره‌ي نگاشته شده، سر به فلک‌کشيده است. برجي باستاني روي شيارِ ايجادشده در دشت واژگون شده است. از درون دژ صداي کوبه‌اي بم، مهيب و شمرده همچون تپيدن قلب دنيايي خفته، سکوت کهن را درهم مي‌شکند.

مرگ ابديت است. ابديت سنگ است. سنگ سکوت است.

سنگ ناطق نيست اما سنگ به ياد مي‌آورد.     

و اين چنين واپسين جنبش سنگ درخشان آغاز گرديد...

سمفونی مردگان (ققنوس)

 آدم‌ها فقط‌ یک‌ نیمه‌ از عمرشان‌ را زندگی‌ می‌کنند، من‌ مال‌ نیمه‌ی اول‌ بودم‌ و او نیمه‌ی دوم‌. آن‌که‌ نیمه‌ اول‌ عمرش‌ را زندگی‌ کرده‌ است‌، برادری‌ است‌ که‌ تلاش‌ می‌کند تا پا جای‌ پای‌ پدر بگذارد؛ پدری‌ مستبد و تمامیت‌خواه‌. و آن‌که‌ نیمه‌ی دوم‌ را زیسته‌ است‌، برادری‌ است‌ شاعر و روشنفکر، جوانی‌ که‌ نماد نسل‌ روشنفکران‌ معاصر ایران‌ است‌. برادر روشنفکر در برابر ابتذال‌ خانه‌ و جامعه‌ عصیان‌ می‌کند، دل‌ به‌ عشق‌ می‌سپارد و تلاش‌ می‌کند اگر نه‌ در جامعه‌ لااقل‌ در گوشه‌ انزوایش‌ دنیایی‌ عاری‌ از پستی‌ و بدخواهی‌ بسازد. برادر دیگر پیش‌ می‌رود و به‌ پدری‌ دیگر بدل‌ می‌شود. تضاد میان‌ برادران‌ ادامه‌ می‌یابد و سرانجام‌ یکی‌ قربانی‌ دیگری‌ است‌. اما سرنوشت‌ این‌ هابیل‌ و قابیل‌ معاصر متأثر از هزاران‌ رویداد تاریخی‌ معاصر است‌؛ رویدادهایی‌ که‌ نه‌ هابیل‌ را چون‌ گذشته‌ باقی‌ گذارده‌اند و نه‌ قابیل‌ را. عباس‌ معروفی‌، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ مشهور ایرانی‌، ٤٦ سال‌ دارد، جوایز داخلی‌ و بین‌المللی‌ بسیاری‌ را از آن‌ خود کرده‌ و مدتی‌ است‌ ایران‌ را به‌ ناچار ترک‌ گفته‌ است‌. معروفی‌ اکنون‌ ساکن‌ آلمان‌ است‌، همچنان‌ می‌نویسد و تسلطش‌ بر شیوه‌های‌ مدرن‌ داستان‌نویسی‌ و شناختش‌ از تاریخ‌ و اسطوره‌ او را در زمره‌ پرمخاطب‌ترین‌ نویسندگان‌ ایرانی‌ قرار داده‌ است‌.

سواد بصری در پوشاک (آبان)

خلق یک اثر هنری، نتیجۀ تفکر و تعقل منطقی و دقیق و با پیروی از اصول و فنون خاصی است. نکات مهم در فهم ساختار بصری هر اثر هنری مانند ترکیب‌بندی، عناصر اولیه نظیر خط، رنگ، شکل و … شیوه‌های رمزگذاری و نوع معنایابی توسط مخاطب و کنتراست‌ها همگی از اسلوب بصری‌اند که در ساخت و پرداخت هر اثر مؤثرند. درک مفاهیم و معانی متعدد با شناخت مفاهیم ساده بصری و سپس درک محتوای عناصر بصری امکان‌پذیر است. مفهوم آفرینی‌ها بر پایۀ تفکرات هر قوم و ملت و استفاده از شیوۀ معنابخشی از عناصر در ذهن ایشان رخ می‌دهد. آموزش سواد بصری در هر هنر باعث توسعه و تکامل توانایی دیدن می‌شود و مهم‌تر آنکه سبب گسترش توانمندی در فهم پیام‌های بصری می‌گردد. این کتاب تلاش دارد تا مفاهیم ساده بصری در جهت فهم پیام‌های بصری در حوزۀ طراحی لباس را به مخاطب عرضه دارد. شکی نیست که پس از فهم الفبای هنر طراحی لباس، می‌توان به ادراک عمیق‌تر مفاهیم دست ‌یافت. آگاهی از تدابیر خطوط در طراحی لباس به سبب آشنایی تأثیرات و خطاهای بصری است. در هنر طراحی لباس اولین کاربرد شناخت خط، رفع ایرادات اندامی است. طوری که می‏توان با شگردهایی در نظر بینندگان، جلوۀ بصری مطلوب‏تری ایجاد کرد. دوم کمک به طراح لباس برای ساخت تصور ذهنی مناسب و ویژۀ مخاطب است. به‌عنوان نمونه در طراحی لباس‌های نمایشی، برای ایجاد تصوری خاص از شخصیت، چهره و ظاهر فرد، نوع لباس خاصی را به‌کار می‏برند. طراح با شناخت اصول خطوط و رنگ‌ها می‌تواند تأکیدات بصری بر قسمت‏های خاص اندام داشته باشد تا ظاهر بازیگر را مطابق با تحلیل شخصیتی او در متن نمایشنامه سازد. البته که عوامل دیگری هم در شخصیت‏سازی مؤثرند. از دیگر کارکردهای شناخت مبانی خط و رنگ در لباس، ایجاد ظاهری مطلوب و مورد پسند برای فرد در موقعیت‌های مکانی و زمانی است که علاوه بر حفظ آراستگی ظاهری، تصویر خوبی از خود در نظر سایر افراد برجای ‌گذارد. همچنین به‌کارگیری این مبانی در طراحی لباس برای گروه‌های سنی، مشاغل و سلایق مختلف برحسب اندام‌شناسی، مدشناسی و دانستن جایگاه اجتماعی ایشان لازم و ضروری است. بنابراین در ابتدای مسیر باید به حالات بدن انسان واقف بود. آنگاه تناسبات و عدم تناسبات آن را شناسایی کرده و سپس با کمک عناصر بصری (خطوط، نقوش، جنس و رنگ‌ها)، در پی اصلاح معایب و جلوه دادن زیبایی‏ها برآمد.خلق یک اثر هنری، نتیجۀ تفکر و تعقل منطقی و دقیق و با پیروی از اصول و فنون خاص است. نکات مهم در فهم ساختار بصری هر اثر از اسلو ب سواد بصری‌اند که در ساخت و پرداخت آسان مؤثرند. درک مفاهیم و معانی متعدد با شناخت عناصر بصری و سپس درک محتوای آن امکان‌پذیر است. آموزش این دیدگاه باعث توسعه و تکامل توانایی دیدن شده و مهم‌تر آنکه سبب گسترش توانمندی در فهم پیام‌های بصری می‌گردد. این کتاب تلاش دارد تا فهم الفبای هنر طراحی لباس را ابتدا با آشنایی تأثیرات و خطاهای بصری، سپس ارائۀ راهکارهایی برای ایجاد ظاهر مطلوب اندامی در کنار آراستگی فردی مخاطب نشان دهد. همچنین این کتاب درصدد است تا برخی از اصطلاحات معادل به زبان انگلیسی را بازگو نماید.

شادبودن کافی نیست (میلکان)

زندگی مجموعه‌ای از فقدان‌هاست؛ این تقریباً تنها چیزِ حتمی در زندگیِ ماست. لحظه‌به‌لحظه و سال‌به‌سال خودِ سابق‌مان را پشت‌سر می‌گذاریم، خودی که دیگر نمی‌توانیم آن‌را برگردانیم. ما دوستان، اعضای خانواده، ارتباطات، شغل‌ها و گروه‌هایی را از دست می‌دهیم… دیدگاه‌ها، تجربه‌ها، اعتقادها و اشتیاق‌هایی را از دست می‌دهیم و درنهایت روزی هستیِ خود را.
اگر به لحظاتِ سختِ زندگی‌تان فکر کنید، متوجه می‌شوید برای خلاصی از آن لحظاتِ سخت باید با رنجِ فقدان کنار می‌آمدید. باید روابط و پیگیری‌ها را از دست می‌دادید، باید معنایی را از دست می‌دادید تا قادر می‌شدید به معنایی والاتر و سالم‌تر دست یابید. با این نگاه تمام رشدها به گونه‌ای فقدان نیاز دارند و تمام فقدان‌ها موجب رشد می‌شوند. این دو باید با یکدیگر اتفاق بیفتند.
افراد به رشد با دیدگاهی شادی‌بخش و خوش‌بینانه نگاه می‌کنند، اما این‌طور نیست. تغییراتِ واقعی ترکیبی از احساسات به‌همراه دارند: ناراحتی در مورد چیزی‌که پشت‌سر گذاشته‌اید و خوشحالی در مورد چیزی‌که به دست آورده‌اید، ناراحتی‌ای سطحی همراه با خوشحالی‌ای ساده.

شازده كوچولو (کوله پشتی)

شازده كوچولو ساكن سیاره كوچكی به اندازه یك خانه معمولی است و در آن جا گل بی‌همتایی دارد كه مایه همه عواطف و دلخوشی‌ها و رنج‌های اوست. خواننده اندك اندك با سرگذشت این موجود كوچولوی دوست‌داشتنی آشنا می‌شود و پی می‌برد كه چرا او روزی تصمیم به ترك وطن می‌گیرد و پس از عبور از شش سیاره به سیاره هفتم، یعنی كره زمین می‌رسد. در این جا با روباهی آشنا می‌شود كه مهم‌ترین راز زندگی را بر او آشكار می‌كند. این اثر تاكنون به بیش از صد زبان، و در بعضی زبان‌ها چندین بار، ترجمه شده است و پس از انجیل پرخواننده‌ترین كتاب در سراسر جهان است. بر طبق یك نظر سنجی كه در سال 1999 در فرانسه به عمل آمد و در روزنامه پاریزین به چاپ رسید، شازده كوچولو محبوب‌ترین كتاب مردم در قرن بیستم بوده و از این رو «كتاب قرن» نام گرفته است.

شدن میشل اوباما (مهر اندیش)

این کتاب که توانست در همان دو هفته نخست بیش از دو میلیون نسخه فروش داشته باشد و عنوان پرفروش‌ترین کتاب سال را نصیب خود کند، به شرح خاطرات میشل اوباما، همسر باراک اوباما، می‌پردازد.
«شدن» روایتی از زندگی شخصی خانم اوباما قبل و بعد از ورود به کاخ سفید است. او اولین بانوی اولِ آمریکاییِ آفریقایی‌تبار بود و شوهرش اولین رئیس‌جمهور سیاه‌پوست آمریکا محسوب می‌شود.
میشل اوباما با استفاده از شیوهای روایی و عمیق' خواننده را به دنیای خود دعوت می‌کند و تجربیاتی را بیان می‌کند که شخصیت او را از دوران کودکی در منطقه‌ای فقیرنشین در شیکاگو تا زمانی که به بانوی اول امریکا گردید، شکل می‌دهد. این کتاب شرحی است از موفقیت‌ها و ناکامی‌های او در زندگی شخصی و عمومی. او در این کتاب به مشکلات ازدواجش ازجمله سقط‌جنین اشاره می‌کند و می‌گوید چگونه پس از دو بار بارداریِ ناکام، عاقبت، با لقاح مصنوعی موفق شد بچه‌دار شود.
میشل رابینسون اوباما (1964) از سال 2009 تا 2017 بانوی اول امریکا بود. او فارغ‌التحصیل رشته حقوق از دانشگاه پرینستون و هاروارد است و مدت‌ها به کار وکالت پرداخته است. وی هم‌اکنون با همسرش باراک اوباما و دو دخترش مالیا و ساشا در واشنگتن زندگی می‌کند.

شرمنده نباش دختر (کوله پشتی)

برنامهٔ بدون شرمساری برای رسیدن به اهداف “من عاشق کسی هستم که به‌خاطر خواسته‌هایش شرمنده نیست و اجازه نمی‌دهد دیگران ناامید و منصرفش کنند.” منظورم این نیست که این افراد هرگز نترسیده‌اند، منظورم این نیست که هرگز در دام نظرات دیگران گرفتار نشده‌اند؛ نه، آنها هم انسان هستند و مثل همۀ ما گاه دچار نبودِ ‌اعتمادبه‌نفس شده‌اند، اما وقتی نوبت عمل فرارسیده است، شک به دلشان راه نداده و دودل نشده‌اند، فقط سرشان را پایین انداخته و بدون توجه به دیگران به کارشان ادامه داده‌اند. مبارز بی‌پروا از نظر من یعنی این؛ یعنی حاضرید برای رسیدن به خواسته‌تان هرچیزی که هست تلاش کنید، و منتظر نمانده‌اید تا کسی آن را دودستی تقدیمتان کند و می‌دانید که این خواسته متعلق شماست و به آن دست خواهید یافت. آیا شما هم یک مبارز بی‌پروایید؟ من هم هستم. آیا دلتان می‌خواهد باشید، اما از فکر و نظر دیگران می‌ترسید؟ من هم قبلاً در چنین شرایطی بوده‌ام. وزن و اهمیت نظرات دیگران برای بسیاری از زنان آن‌قدر سنگین و بالاست که تحمل‌کردنش بسیار دشوار است. آنها می‌ترسند از مکان امنی که برای خود ساخته‌اند قدم بیرون بگذارند. اما این خودِ واقعی‌مان نیست، نه؟ ما باید به‌دنبال اهداف و رؤیاهایمان برویم، باید جسور باشیم و شجاعت به‌خرج دهیم و شرایط را بپذیریم؛ چون شانس زندگی با استفاده از تمام توانایی‌هایمان، ارزش تمام واکنش‌ها و برخوردهای منفی‌ای را که در مقابل، دریافت خواهیم کرد دارد. مردم می‌گویند یک #دختر_خوب هیاهو به‌پا نمی‌کند. بسیارخوب، من اهمیتی به این حرف نمی‌دهم. من بیشتر به تغییردادن دنیا اهمیت می‌دهم تا نظراتی که آدم‌هایش درموردم دارند.

شوربه‌پاكن (کوله پشتی)

کارنامه‌ی مربی‌گری یورگن کلوپ در دسته‌ی دو فوتبال آلمان و با هدایت تیم نه‌چندان مطرح ماینتس آغاز شد و توانست آن‌ها را برای اولین‌بار در چهل‌و‌یک سال اخیر به #بوندسلیگا هدایت کند. سال ۲۰۰۸ به #بروسیا_دورتموند پیوست و توانست پی‌در‌پی عناوین قهرمانی در لیگ داخلی را به دست آورد و باشگاه را به فینال لیگ قهرمانان اروپا هم برساند. او آلمان را برای یک شغل چالش‌برانگیز به مقصد انگلیس ترک کرد تا هدایت لیورپول را به عهده بگیرد؛ تیمی که از دهه‌ی ۱۹۸۰ نتوانسته بود موفقیت چشمگیری به دست آورد. با آمدن کلوپ، سرانجام باشگاه توانست عصاره‌ی اصیل خود را پیدا کند. با حضور کلوپ، تیم پویا، پُر شور، خستگی‌ناپذیر و روان بازی می‌کند. او تمام حرکات، بازی تیم، تغییرات تاکتیکی، و هر ارتباطی بین بازیکنان درون زمین را احساس می‌کند. چشمان او شور و هیجان و هر خشمی را در فراز ‌و‌ فرود تیمش آشکار می‌کند.

عمومی و رمان