آخرین روز یک محکوم (نشرچشمه)

از جا بلند شدم؛ دندان‌هایم به هم می‌خوردند، دست‌هایم می‌لرزیدند و نمی‌دانستم لباس‌هایم کجا هستند. در پاهایم احساس ضعف داشتم و در اولین گامی که برداشتم مانند حمّالی که بار زیادی بر دوشش گذاشته شده، سکندری خوردم. با‌این‌حال زندان‌بان را دنبال کردم. دو نگهبان در آستانه‌ی سلول منتظرم بودند. دوباره به مچ دست‌هایم دست‌بند زدند. دست‌بند قفل محکم و کوچکی داشت که نگهبان‌ها آن را به‌دقت می‌بستند. گذاشتم که قفل را ببندند. انگار دستگاهی روی دستگاهی دیگر بسته می‌شد. از حیاط‌خلوتی گذشتیم. هوای زنده و مطبوع صبحگاهی به من جانی دوباره بخشید. سرم را بالا بردم. آسمان آبی بود و پرتوهای گرم آفتاب که با دودکش‌های بلند شکسته شده بودند، زوایای نورانی و عریضی بر فراز دیوارهای بلند و تاریک زندان رسم کرده بودند. هوا به‌راستی خوب بود. از یک پلکان مارپیچ بالا رفتیم. از دالانی گذشتیم. و بعد یک دالان دیگر، و بعد دالان سوم. سپس درِ کوتاه و کوچکی باز شد. هوایی گرم و آمیخته با هیاهو، به صورتم خورد؛ نفس جمعیت نشسته در سالن دادگاه بود. وارد شدم. به‌محض ورود به سالن صدای همهمه‌ی مردم و صدای جنبش سلاح‌ها به هم درآمیخت. نیمکت‌ها با سروصدای زیاد جابه‌جا شدند. دیوارَک‌ها گشوده شدند و هنگامی که از مسیر طولانی میان دو گروه جمعیت که توسط سربازها احاطه شده بودند، می‌گذشتم، احساس می‌کردم ریسمانی که آن سرهای کج و آن چهره‌ها با دهان‌های باز را به حرکت درمی‌آورد به من گره خورده است. در آن هنگام متوجه شدم که دست‌بندی به دستم نیست اما به یاد نمی‌آوردم کجا و کِی آن را باز کرده‌اند. سپس سکوتی سنگین سالن را فراگرفت. به جایگاهم رسیده بودم. جنجالی که در سر داشتم، در آن زمان که هیاهوی مردم آرام گرفت، پایان یافت. ناگهان آن‌چه که تا آن زمان به طور مبهم پیش‌بینی کرده بودم، به‌روشنی بر من آشکار شد؛ آن لحظه‌ی حیاتی و قاطع فرارسیده بود و من برای شنیدن رأی دادگاه آن‌جا بودم. نمی‌دانم چه‌طور می‌توان این حس را توضیح داد اما فهمیدن این موضوع که به چه منظوری آن‌جا هستم، حتی ذره‌ای در من ایجاد وحشت نکرد. پنجره‌ها باز بودند؛ هوا و سروصدای شهر، آزادانه از بیرون به درون دادگاه راه می‌یافت و تالار محاکمه طوری روشن بود که انگار در آن جشن عروسی بر پاست. پرتوهای شادی‌بخش خورشید، این‌جا و آن‌جا بر چارچوب نورانی پنجره‌ها، خطوطی درخشان رسم کرده بودند؛ بر کف‌پوش تالار، دراز و کشیده و روی میزها عریض و پهن می‌شدند، در زوایای دیوارها می‌شکستند و هر پرتویی که از لوزی‌های درخشان پنجره‌ها به درون راه می‌یافت، منشور بزرگی از غبار طلایی‌رنگ را در هوا می‌شکافت. قضاتِ نشسته در انتهای سالن خشنود به نظر می‌رسیدند. خوشحالی‌شان احتمالاً به دلیل آن بود که کمی پیش کار خود را به پایان رسانده بودند. در چهره‌ی رئیس دادگاه که با انعکاس نور یکی از شیشه‌ها، روشنایی ملایمی یافته بود، چیز آرامش‌بخش و خوبی وجود داشت و یکی از مشاورین جوان قاضی درحالی‌که با دستمال‌گردنش ور می‌رفت، با خوشحالی با زن زیبایی که پشتش نشسته بود، صحبت می‌کرد. تنها اعضای هیئت‌منصفه بودند که پریده‌رنگ و مغموم به نظر می‌رسیدند که آن هم ظاهراً به دلیل خستگیِ حاصل از شب‌زنده‌داری بود. برخی از آن‌ها خمیازه می‌کشیدند. در رفتار و کردارشان، هیچ نشانه‌ای از حالت کسانی که به‌تازگی حکم اعدام کسی را صادر کرده‌اند، دیده نمی‌شد و من در چهره‌ی آن مرفهین خوب‌کردار، جز میل شدید به خواب و رفع خستگی چیز دیگری نمی‌دیدم.

.... رمان

رمان .... نوشته مسعود بابایی، در یک بی مکانی و بی زمانی است. طراحی داستان این رمان شبیه به بازی است.
به طوری که برای پایان رمان دو پایان به شدت متفاوت طراحی شده است. 
یک پایان به صورت مشخص و واضح است و پایان دیگر که به نظر نوبسنده پایان اصلی است، باید رمزگشایی شود. این کتاب را می توان اولین نمونه از رمان هایی نام برد که مخاطب در روند داستان تاثیرگذار خواهد بود. در ادامه می توان گفت مانند تاتر و فیلم مستند که یک گونه مشارکتی دارند، این رمان هم نوعی رمان مشارکتی است.

آبشالوم، آبشالوم

عنوان کتاب: ویلیام فاکنر؛ آبشالوم، آبشالوم

نویسنده: ویلیام فاکنر

مترجم: صالح حسینی

ناشر: نیـلوفر

نوبت چاپ: سوم 1390

قیمت: 90000 ریال

قطع: رقعی

تعداد صفحات: 415

بهترین داستان‌های کوتاه

عنوان کتاب: بهترین داستان‌های کوتاه

نویسنده: آنتون پاولوویچ چخوف

مترجم: احمد گلشیری

ناشر: انتشارات نگاه

نوبت چاپ: هشتم 1390

قیمت: 195000 ریال

قطع: رقعی

تعداد صفحات: 584

جزء از کل

استیو تولتز، نویسنده‌ی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش «جزء از کل» را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد که با استقبال زیادی روبه‌رو شد و همان سال نامزد جایزه‌ی بوکر شد که کمتر برای نویسنده‌ای که کار اولش را نوشته پیش می‌آید. با وجود مدت‌زمان کوتاهی که از چاپش گذشته، اکنون به عنوان یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های تاریخ استرالیا مطرح است.

او کتاب را در مدت پنج سال نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشنده‌ی تلفنی، نگهبان، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و نویسنده‌ی فیلمنامه داشت. خودش در مصاحبه‌ای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه می‌نوشتم. زمان بچگی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه می‌نوشتم و رمان‌هایی را آغاز می‌کردم که بعد از دو و نیم فصل، علاقه‌ام را برای به پایان رساندن‌شان از دست می‌دادم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط می‌خواستم با شرکت در مسابقات داستان‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی پولی دست و پا کنم تا بتوانم زندگی‌ام را بگذرانم که البته هیچ فایده‌ای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض می‌کردم یا بهتر بگویم، از نردبان ترقی هر کدام از مشاغل پایین‌تر می‌رفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. نوشتن یک رمان تنها قدم منطقی‌ای بود که می‌توانستم بردارم. فکر می‌کردم یک سال طول می‌کشد ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحت تاثیر "کنوت هامسون"، "لویی فردینان سلین"، "جان فانته"، "وودی آلن"، "توماس برنارد" و "ریموند چندلر" بودم.»

«پیمان خاکسار» مترجم این کتاب می‌گوید: « "جزء از کل کتابی" است که هیچ وصفی، حتا حرف‌های نویسنده‌اش، نمی‌تواند حق مطلب را ادا کند. خواندن "جزء از کل" تجربه‌ای غریب و منحصر به فرد است. در هر صفحه‌اش جمله‌ای وجود دارد که می‌توانید آن را نقل قول کنید. کاوشی است ژرف در اعماق روح انسان و ماهیت تمدن. سفر در دنیایی است که نمونه‌اش را کمتر دیده‌اید. رمانی عمیق و پرماجرا و فلسفی که ماه‌ها اسیرتان می‌کند. به نظرم تمام تعاریفی که از کتاب شده نابسنده‌اند. این شما و این ؛جزء از کل" 

«جزء از کل» از نادر کتاب‌های حجیمی است که به نهایت ارزش خواندن دارد. داستان در میانه‌ی شورشی در زندان آغاز و در یک هواپیما تمام می‌شود و حتا یک صحنه‌ی فراموش‌شدنی در این بین وجود ندارد. یک کمدی سیاه و جذاب که هیچ چاره‌ای جز پا گذاشتن در دنیای یخ‌زده‌اش ندارید.

- Esquire 

یک داستان غنی پدر و پسری پر از ماجرا و طنز و شخصیت‌هایی که خواننده را یاد شخصیت‌های چارلز دیکنز و جان ایروینگ می‌اندازند...

- Los Angeles Times

یکی از بهترین کتاب‌هایی که در زندگی‌ام خوانده‌ام. شما تمام عمرتان فرصت دارید که رمان اول‌تان را بنویسید ولی خدای من، «جزء از کل» کاری کرده که بیشتر نویسنده‌ها تا پایان عمرشان هم قادر به انجامش نیستند... اکتشافی بی‌اندازه اعتیادآور در اعماق روح انسان و شاید یکی از درخشان‌ترین و طنزآمیزترین رمان‌های پست‌مدرنی که من شانس خواندنش را داشته‌ام. استیو تولتز یک شاهکار نوشته، یک رمان اول فوق‌العاده که به ما یادآوری می‌کند ادبیات تا چه حد می‌تواند خوب باشد.

 - Ain’t It Cool News

جایگاه جزء از کل در کنار «اتحادیه‌ی ابلهان» است. داستانی که انگار ولتر و ونه‌گات با هم نوشته‌اند.

- Wall Street Journal

خانه عروسک و اشباح

عنوان کتاب: خانه عروسک و اشباح

نویسنده: هنریک ایبسن

مترجم: مهدی فروغ

ناشر: انتشارات زوّار

نوبت چاپ: سوم 1390

قیمت: 55000 ریال

قطع: رقعی

تعداد صفحات: 198

خشم و هیاهو

عنوان کتاب: خشم و هیاهو

نویسنده: ویلیام فاکنر

مترجم: صالح حسینی

ناشر: نیـلوفر

نوبت چاپ: هشتم 1390

قیمت: 120000 ریال

قطع: رقعی

تعداد صفحات: 432

صد نفر جلد اول (باژ)

از زمان جنگ هسته‌ای ویرانگر، بشر در سفینه‌هایی فضایی بالای زمین زندگی کرده است. حالا صد نوجوان بزهکار که اجتماع آن‌ها را بی‌ارزش می‌داند، به مأموریتی خطرناک می‌روند تا دوباره در سیاره ساکن شوند. ممکن است شانس مجددی برای زندگی باشد… یا مأموریتی انتحاری.

کلارک به جرم خیانت بازداشت شده اما خاطره‌ی کاری که واقعاً انجام داده، رهایش نمی‌کند.

ولز، پسر صدراعظم، به دنبال دختری که دوست دارد به زمین می‌آمد… اما آیا دختر هرگز او را می‌بخشد؟

بلامی بی‌پروا به دنبال خواهرش قدم به سفینه‌ی انتقال می‌گذارد؛ آن دو تنها خواهر و برادر در تمام کهکشان هستند.

و گلس از سفر به زمین می‌گریزد اما متوجه می‌شود زندگی در سفینه به اندازه‌ی رفتن به زمین خطرناک است.

صد نفر در مواجهه با زمینی وحشی و رازهای گذشته‌شان، باید برای بقا مبارزه کنند. قرار نیست قهرمان باشند اما آخرین امید بشر هستند.

صد نفر جلد دوم روز بیست و یکم (باژ)

از فرود صد نفر بر زمین، بیست‌ و یک روز گذشته است. آن ها اولین انسان‌هایی بودند که پس از قرن‌ها پا روی سیاره می‌گذاشتند... یا حداقل اینطور فکر می‌کردند. 
در مواجهه با دشمنی ناشناس، ولز سعی دارد گروه را کنار هم نگه دارد. کلارک به دنبال سایر ساکنان کلونی، به سمت کوه وِدر حرکت می‌کند و بلامی می‌خواهد به هر قیمتی شده، خواهرش را نجات بدهد.
 و  در سفینه، گلس با انتخابی دشوار میان عشق و زندگی دست به گریبان است.

صد نفر جلد سوم بازگشت به زمین (باژ)

هفته‌ها از فرود بر روی زمین می‌گذرد و صد نفر توانسته‌اند در محیط وحشی و پر هرج‌ومرج خود، نظم و ثباتی به وجود بیاورند. ولی با آمدن سفینه‌های انتقال تازه‌ای از فضا، توازن حساسشان به هم می‌ریزد.
تازه‌رسیدگان خوش‌شانس هستند- درروی کلونی، اکسیژن رو به اتمام است- اما پس از سالم رسیدن به زمین، گلس متوجه می‌شود که شانسش رو به اتمام است. کلارک گروه نجاتی را به محل سقوط رهبری می‌کند و آماده‌ی درمان مجروحان است، ولی نمی‌تواند به والدینش فکر نکند که احتمالاً هنوز زنده هستند. در این زمان، ولز در تلاش است تا باوجود حضور نائب صدراعظم و نگهبانان مسلح او، نفوذ و اعتبار خود را حفظ کند و بلامی باید تصمیم بگیرد با جنایاتی که پشت سر به‌جا گذاشته، روبه‌رو شود یا بگریزد.
زمان آن رسیده تا صد نفر متحد شوند و برای آزادی که روی زمین یافته‌اند، مبارزه کنند یا خطر کرده و همه‌چیز و هر آن‌کس را که دوست دارند، از دست بدهند.

صد نفر جلد چهارم شورش (باژ)

قرن‌ها پس از جنگی هسته‌ای که سیاره‌مان را نابود کرد، انسانیت در تکاپوی بازسازی است. از فرود سفینه‌های انتقال و پیوستن کلونی‌نشینان به گروه صدنفر چند ماهی می‌گذرد و نوجوانانی که زمانی انگ بزهکاری خورده بودند، حالا از رهبران مردمانشان هستند.
کلونی‌نشینان و زمینی‌زادگان همراه یکدیگر دارند نخستین جشن خود را برگزار می‌کنند که گروهی بیگانه با فریادهای نبردی غیرمعمولی به آنان حمله می‌کنند. تازه‌واردان عده‌ای از آنان را می‌کشند، زندانی می‌گیرند و تدارکات حیاتی‌شان را به تاراج می‌برند. وقتی بلامی و کلارک می‌فهمند که ولز، اوکتاویا و گلس اسیر شده‌اند، قسم می‌خورند به هر قیمت ممکن آنان را برگردانند.

مادام بوواری

عنوان کتاب: مادام بوواری

نویسنده: گوستاو فلوبر

مترجم: مهدی سحابی

ناشر: نشر مرکز

نوبت چاپ: نهم 1392

قیمت: 195000 ریال

قطع: رقعی

تعداد صفحات: 388

هالیوود

عنوان کتاب: بهالیوود

نویسنده: چارلز بوکفسکی

مترجم: پیمان خاکسار

ناشر: جهان نو

نوبت چاپ: سوم 1390

قیمت: 140000 ریال

قطع: رقعی

تعداد صفحات: 300

چای نعنا

سفرنامه ای است از منصور ضابطیان یکی از نام آشنایان حوزه ی مطبوعات و رادیو تلویزیون که تا بحال چندین جایزه مطبوعاتی و تلویزیونی را برای آثارش از آنِ خود کرده است. ضابطیان در این سفرنامه که مربوط به کشور آفریقایی مراکش می‌شود تجربیات شخصی حاصل از سفر بیست روزه خود به بخش های شمالی و مرکزی این کشور در بهار 1396 را بیشتر از دیدگاه اجتماعی و فرهنگی منتقل نموده است و مخاطب را با خود در این سفر همراه می سازد. کتاب حاوی مطالب و عکس های بی نظیری از این کشور کمتر شناخته شده برای ایرانیان است. انتشارات مثلث این اثر را در 168 صفحه منتشر نموده است.

گزیده ای از کتاب:

کازابلانکا یک عبارت اسپانیایی است متشکل از casa و blanca، به معنی خانه های سفید. امروزه این اسم از پس عبور از اتفاقات مختلف تاریخی، دیگر جا افتاده، اما بد نیست بدانید اسم اصلی شهر که هنوز هم بعضی از قدیمی ترها آن را به کار می برند دارالبیضاء است. عبارتی دقیقا به همان معنی در زبان عربی. حالا تصور کنید در ماه پایانی سال دوستانت بپرسند تعطیلات عید کجا می روی و آدم به جای آنکه بگوید کازابلانکا، بگوید می روم دارالبیضاء اینجاست که فریادهای ذوق زدگی به پوزخند یا تمسخر تبدیل می شود و همه فکر می کنند یا داری شوخی می کنی یا عقلت را از دست داده ای! دیوارهای شهر لحظه به لحظه نام شهر را یادآوری می کنند. ساختمان های سفیدرنگی که مهم ترین ویژگی کازابلانکا هستند.

عمومی و رمان