از جا بلند شدم؛ دندانهایم به هم میخوردند، دستهایم میلرزیدند و نمیدانستم لباسهایم کجا هستند. در پاهایم احساس ضعف داشتم و در اولین گامی که برداشتم مانند حمّالی که بار زیادی بر دوشش گذاشته شده، سکندری خوردم. بااینحال زندانبان را دنبال کردم. دو نگهبان در آستانهی سلول منتظرم بودند. دوباره به مچ دستهایم دستبند زدند. دستبند قفل محکم و کوچکی داشت که نگهبانها آن را بهدقت میبستند. گذاشتم که قفل را ببندند. انگار دستگاهی روی دستگاهی دیگر بسته میشد. از حیاطخلوتی گذشتیم. هوای زنده و مطبوع صبحگاهی به من جانی دوباره بخشید. سرم را بالا بردم. آسمان آبی بود و پرتوهای گرم آفتاب که با دودکشهای بلند شکسته شده بودند، زوایای نورانی و عریضی بر فراز دیوارهای بلند و تاریک زندان رسم کرده بودند. هوا بهراستی خوب بود. از یک پلکان مارپیچ بالا رفتیم. از دالانی گذشتیم. و بعد یک دالان دیگر، و بعد دالان سوم. سپس درِ کوتاه و کوچکی باز شد. هوایی گرم و آمیخته با هیاهو، به صورتم خورد؛ نفس جمعیت نشسته در سالن دادگاه بود. وارد شدم. بهمحض ورود به سالن صدای همهمهی مردم و صدای جنبش سلاحها به هم درآمیخت. نیمکتها با سروصدای زیاد جابهجا شدند. دیوارَکها گشوده شدند و هنگامی که از مسیر طولانی میان دو گروه جمعیت که توسط سربازها احاطه شده بودند، میگذشتم، احساس میکردم ریسمانی که آن سرهای کج و آن چهرهها با دهانهای باز را به حرکت درمیآورد به من گره خورده است. در آن هنگام متوجه شدم که دستبندی به دستم نیست اما به یاد نمیآوردم کجا و کِی آن را باز کردهاند. سپس سکوتی سنگین سالن را فراگرفت. به جایگاهم رسیده بودم. جنجالی که در سر داشتم، در آن زمان که هیاهوی مردم آرام گرفت، پایان یافت. ناگهان آنچه که تا آن زمان به طور مبهم پیشبینی کرده بودم، بهروشنی بر من آشکار شد؛ آن لحظهی حیاتی و قاطع فرارسیده بود و من برای شنیدن رأی دادگاه آنجا بودم. نمیدانم چهطور میتوان این حس را توضیح داد اما فهمیدن این موضوع که به چه منظوری آنجا هستم، حتی ذرهای در من ایجاد وحشت نکرد. پنجرهها باز بودند؛ هوا و سروصدای شهر، آزادانه از بیرون به درون دادگاه راه مییافت و تالار محاکمه طوری روشن بود که انگار در آن جشن عروسی بر پاست. پرتوهای شادیبخش خورشید، اینجا و آنجا بر چارچوب نورانی پنجرهها، خطوطی درخشان رسم کرده بودند؛ بر کفپوش تالار، دراز و کشیده و روی میزها عریض و پهن میشدند، در زوایای دیوارها میشکستند و هر پرتویی که از لوزیهای درخشان پنجرهها به درون راه مییافت، منشور بزرگی از غبار طلاییرنگ را در هوا میشکافت. قضاتِ نشسته در انتهای سالن خشنود به نظر میرسیدند. خوشحالیشان احتمالاً به دلیل آن بود که کمی پیش کار خود را به پایان رسانده بودند. در چهرهی رئیس دادگاه که با انعکاس نور یکی از شیشهها، روشنایی ملایمی یافته بود، چیز آرامشبخش و خوبی وجود داشت و یکی از مشاورین جوان قاضی درحالیکه با دستمالگردنش ور میرفت، با خوشحالی با زن زیبایی که پشتش نشسته بود، صحبت میکرد. تنها اعضای هیئتمنصفه بودند که پریدهرنگ و مغموم به نظر میرسیدند که آن هم ظاهراً به دلیل خستگیِ حاصل از شبزندهداری بود. برخی از آنها خمیازه میکشیدند. در رفتار و کردارشان، هیچ نشانهای از حالت کسانی که بهتازگی حکم اعدام کسی را صادر کردهاند، دیده نمیشد و من در چهرهی آن مرفهین خوبکردار، جز میل شدید به خواب و رفع خستگی چیز دیگری نمیدیدم.
حل مسائل شیمی تجزیه همواره با دشواریهایی همراه بوده است. این کتاب شامل سه بخش تعادل، واکتش های اسید و باز، و الکتروشیمی است. در این کتاب سعی شده است علاوه بر توضیحات کاملی که در مورد این بخش ها داده شده، روش حل مسائل مختلف مربوط به آن ها نیز آموزش داده شود. بر این اساس، در هر فصل چندین مثال حل شده با توضیح کامل آورده شده و در انتهای هر فصل نیز سه دسته پرسش های چند گزینه ای و محاسباتی پاشخ تشریحی داده شده است. این پرسش ها شامل سوالات تألیفی و منتخب سوالات المپیادهای ملی آمریکا، کانادا و استرالیاست که به ترتیب از سطح ساده تا پیشرفته آورده شده اند.
مطالعه این کتاب برای داوطلبان شرکت در المپیادهای دانش آموزی و دانشجویی شیمی و نیز دانشجویان علاقه مند به شیمی تجزیه مفید است.
معاملهگران میدانند که قسمت عمده ای از فرآیند معامله موفق مربوط به آمادگی ذهنی، روانی و قدرت تصمیمگیری درست و به جا از سوی معاملهگر است. در این کتاب به بررسی قوانین کلی و ویژگی رفتاری یک معاملهگر موفق می پردازیم و همچنین برخی نکات و قوانین که از سوی معاملهگران میلیونر بازارهای مالی به عنوان رازهای موفقیت ذکر شده نیز بیان شده
فهرست :
1: مسئولیت کلیه کارهایتان را بپذیرید
2: روشی را انتخاب کنید که با شخصیت شما تناسب دارد
3: برای معامله برنامهریزی کنید و براساس برنامهریزیتان معامله کنید
4: با جدیت تلاش کنید که درست معامله کردن را بیاموزید و در معامله تجربه کـسب کنید
5: خودباوری مثبت
6: به معامله به عنوان جایی برای کـسب امتیاز توانایی نگاه کنید نه پول
7: معامله را به عنوان بخشی از زندگی عادی تان بپذیرید
8: نتیجهگیری
به جرأت میتوان گفت که مدیریت سرمایه مهمترین تکه از پازل موفقیت است. بسیاری از ضررهای هنگفت از جمله چندتا از ضررهای بزرگ خود نویسندهی کتاب به دلیل نداشتن ساز و کاری برای کنترل ریسک رخ میدهد، که این امر بیانگر اهمیت زیاد این مبحث میباشد. ولی عمدهی مردم خیلی علاقهای به این مبحث ندارند و افراد در نگاه اول عاشق این کتاب نمیشوند. و این نشان میدهد که خوانندگان این کتاب فراتر از سطح مقدماتی میباشند و هم اکنون این را میدانید، بله! کنترل ریسک مهم است و اگر از دستهی تازه واردان به بازار سرمایه هستید به خاطر ارزشی که از همین آغاز برای کنترل ریسک قائل بودهاید بسیار از بقیه جلوتر هستید.
فهرست مطالب:
بخش اول: رویکرد روانی کنترل ریسک
بخش دوم: تعیین حد ضرر
بخش سوم: حجم معامله بسیار مهم است
بخش چهارم: ثبت کارنامه و تحلیل سود و زیان
بخش پنجم: برنامه خودتان را طراحی کنید
شیمی آلی در تمام زندگی ما وجود دارد. واکنش و بر هم کنش مولکول های آلی امکان دیدن، بوییدن، و غلبه بر ترس را به ما می دهند. شیمی آلی فنجانی از قهوه مورد علاقه ماست که کافئین موجود در آن ما را بیدار نگه می دارد. شیمی آلی، مولکول هایی برای درمان بیماری ها، دفع آفت های کشاورزی، و تمیز کردن لباس ها در اختیار ما قرار می دهد. کنجکاوی در مورد حیات و موجودات زنده مستلزم داشتن درک بنیادی از شیمی آلی است.
اساس شیمی آلی به میانه سده هیجدهم میلادی بر می گردد، هنگامی که کیمیاگران به تفاوت های تبیین ناپذیر بین ترکیبات به دست آمده از موجودات زنده و ترکیبات حاصل از کانی ها توجه کردند. استخراج و خالص سازی ترکیبات حاصل از گیاهان و جانوران پر دردسر بود. حتی پس از خالص سازی نیز کار کردن با آن ها دشوار بود و خیلی آسان تر از ترکیبات معدنی دستخوش تجزیه می شدند. توربرن برگمن، شیمی دان سوئدی، نخستین دانشمندی بود که در سال ۱۷۷۰م به این تفاوت ترکیبات "آلى" و "معدنی" توجه کرد و واژه های شیمی آلی را برای اشاره به شیمی ترکیبات حاصل از اندامگان زنده به کار گرفت.
این کتاب مشتمل بر ۱۰۱ درس است که همگی از قالبی کلی پیروی میکنند؛ شناسایی چالشهای معاملهگری، ارائه ی رویکردی برای رویارویی با آنها و پیشنهاد تمرینی خاص برای کار بر روی این چالشها، چارچوب کلی درسها را شکل میدهند. موضوعات فصلها از یکدیگر مستقل هستند: شما میتوانید آنها را به ترتیبی که در کتاب آورده شده است مطالعه کنید یا از فهرست مطالب، موضوعی که بیشترین ارتباط را با معاملهگری فعلی شما دارد پیدا کرده و بخوانید. برخلاف روال مرسوم در مطالعهی کتاب، قرار بر این نیست که این کتاب در چند جلسه از ابتدا تا به انتها خوانده شود، بلکه در هر زمان یک درس را انتخاب کنید و توصیههای آن را به عنوان راهنما برای پیشرفت خود در معاملهگری به کار برید. این کتاب مانند وبلاگ، نهتنها به شما یادآوری میکند که در زمان عملکرد معاملاتی خوب، چهکارهایی را انجام دادهاید، بلکه حتی بیش از وبلاگ، یک نقشهی راه و یک سری دیدگاهها و ابزارهای کاربردی را در اختیارتان قرار میدهد تا بتوانید بهترین ویژگیهای درونی خود را کشف کرده و آنها را به کار برید.
فهرست مطالب
فصل اول: تغییر (فرآیند شکلگیری تغییر و کاربرد آن)
فصل دوم: اضطراب و پریشانی (رویارویی خلاقانه برای معاملهگران)
فصل سوم: سلامت روان (بهبود تجربهی معاملهگری)
فصل چهارم: اقداماتی در جهت پیشرفت شخصی (روند مربیگری)
فصل پنجم: شکستن الگوهای قدیمی (ساختار روانپویشی برای مربیگری شخصی)
فصل ششم: برنامهریزی دوباره ذهن (رویکردهای شناختی برای مربیگری شخصی)
فصل هفتم: یادگیری الگوهای اجرایی جدید (استفاده از رویکرد رفتاری برای مربیگری شخصی)
فصل هشتم: مربی تجارت معاملهگری خود باشید
فصل نهم: درسهایاز معاملهگران حرفهای (منابع و دیدگاههایی برای مربیگری شخصی)
فصل دهم: در جستجوی موقعیت معاملاتی مطلوب (پیدا کردن الگوهای تاریخی در بازارها)
نتیجهگیری
از آنجا که بسیاری از افراد امواج الیوت را پیچیده می دانند و در استفاده از آن هراس دارند، در کتاب من یک معامله گر هستم با بیانی ساده و در قالب داستان، امواج الیوت آموزش داده شده است. در این داستان شاگردی برای یادگیری امواج الیوت در یک کلاس گروهی شرکت می کند که در خانه استاد سرشناسی برگزار می شود. آن ها در آن کلاس، در کنار امواج الیوت، مباحث روانشناختی که برای موفقیت در معامله گری لازم است را نیز از استاد می آموزند.
فهرست مطالب :
مقدمه
روزنگار
چهارشنبه اول : رالف نلسون الیوت
چهارشنبه دوم : امواج انگیزشی
چهارشنبه سوم : خطاهای شناختی
چهارشنبه چهارم : امواج اصلاحی
چهارشنبه پنجم : کانال یابی قیمت
چگونه یک مهاجر مجارستانی که به شغل رقاصی در کلوپهای شبانه نیویورک مشغول بوده ،بدون داشتن هیچ دانش وپشتوانه قبلی وبی هیچ حمایتی ازسوی بازیگران بزرگ بازار بورس توانسته به کـسب ثروتی بیش از دو میلیون دلار ازاین بازار نائل شود،درحالی که بیشتر آن رادرطی سفربه دوردنیابدست آورده است؟
فهرست مطالب :
– فصل ۱: دوران کانادایی
– فصل ۲: ورود به وال استریت
– فصل ۳: اولین بحران من
– فصل ۴: پایه گذاری تئوری چهارچوبها
– فصل ۵: تلگرافها
– فصل ۶: در بازار کاهشی کوچک فصل
– فصل ۷: فرضیه من جواب داد
– فصل ۸: اولین نیم میلیون دلار فصل
– فصل ۹: دومین بحران من
– فصل ۱۰: دو میلیون دلار