تولید کننده:
ناشر
نتایج 1681 تا 1710 از کل 2146 نتیجه

غیرممکن غیرممکنه (میلکان)

«این کتاب زندگی‌تان را تغییر می‌دهد.» الیزابت گیلبرت
«کتابی هوشمندانه، جالب، صریح و فوق‌العاده. عاشقش شدم!» برنه براون
«کتابی برای بازیابی اعتمادبه‌نفس و رشد شخصی و کاری» سایمون سینک
«کتابی برای ایجاد تغییرات در جست‌وجوی گام بعدی‌تان» ست گودین

درحالی‌که بیشتر کتاب‌های خودیاری به ارائه راه‌حل‌های سریع می‌پردازند، غیرممکن غیرممکنه مغز شما را بازمی‌کند تا هنگام رویارویی با موانع، خلاقانه‌تر و مثبت‌تر فکر کنید. به قول شریل استرید: «هرکسی که می‌خواهد بر ترس‌هایش غلبه کند، آرزوهایش را برآورده کند، و راه پیشرفت بهتری پیدا کند، باید حتماً این کتاب را بخواند.»

از متن کتاب:
به‌رغم وجود باورهایی که جامعه، خانواده یا ذهنتان شما را به‌سمت آن‌ها سوق داده‌اند، شما شکست‌خورده نیستید. شما ذاتاً هیچ مشکلی ندارید. خطاکار، متقلب، یا متظاهر نیستید. ضعیف و ناتوان نیستید.
هیچ‌کدام از ما هنگام تولد دفترچه‌ی راهنما دریافت نکردیم. سیستم آموزشی ما را برای کنترل قدرتِ افکار، باورها، احساسات و معرفت جسمانی آموزش نمی‌دهد. به ما یاد نمی‌دهد چطور ذهنیت، چشم‌انداز و عادت‌های کاربردیِ پیروزمندانه را ایجاد کنیم تا نه‌تنها بر مشکلات زندگی غلبه کنیم، بلکه بتوانیم تجربه‌ی لذت واقعی و رضایتمندی را داشته باشیم. سیستم آموزشی در نشان‌دادن قدرت درونی‌مان ناموفق بوده است. متأسفانه، دررابطه‌با چگونگیِ استفاده از استعدادهایمان برای ایجادِ تغییرات، آموزشِ کاربردیِ کمی می‌بینیم.
اینجا و حالا وظیفه‌ی ماست که آن را درست کنیم. همان‌طورکه مایا آنجلوی بزرگ می‌گوید: «تمام تلاشتان را بکنید تا به آگاهیِ بیشتر دست پیدا کنید. وقتی آگاه‌تر شدید، بهتر از قبل عمل می‌کنید.» برای همین، از اینکه اینجایید هیجان‌زده‌ام؛ چون این کتاب به شما کمک می‌کند هر دو کار را انجام دهید.
.

عشق کافی نیست (میلکان)

می‌توانید در زندگی خود عاشق افراد زیادی شوید. می‌توانید عاشق افرادی شوید که برای‌تان مناسب‌اند یا مناسب نیستند. می‌توانید به‌شیوه‌های سالم و ناسالم عاشق شوید. می‌توانید در جوانی یا در ایام پیری عاشق شوید. عشق منحصر‌به‌فرد نیست. عشق خاص نیست. عشق کمیاب نیست؛ اما عزت‌نفس این‌گونه است، و همچنین شأن و توانایی‌تان در اعتمادکردن. به‌طور بالقوه درطول زندگی‌تان، ممکن است عشق‌های زیادی داشته باشید؛ اما وقتی عزت‌نفس، شأن، یا توانایی‌تان در اعتمادکردن را از دست می‌دهید، به‌دست‌آوردنِ مجددِ آن‌ها کار بسیار دشواری است.
عشق تجربه‌ای فوق‌العاده است. یکی از بزرگ‌ترین تجاربی است که زندگی به ما تقدیم می‌کند و چیزی است که همه باید آرزوی احساس‌کردن آن و لذت‌بردن از آن‌را داشته باشند؛ اما عشق مانند هر تجربه‌ی دیگری، ممکن است سالم یا ناسالم باشد. مانند هر تجربه‌ی دیگر، نباید اجازه بدهیم هویت‌‌مان یا اهداف زندگی‌مان را تعریف کند. نباید اجازه بدهیم نابودمان کند. نباید هویت و ارزش خودمان را قربانی‌اش کنیم؛ چون وقتی این کار را بکنیم، هم عشق را از دست می‌دهیم و هم خودمان را.
در زندگی، به چیزهایی بیش‌تر از عشق نیاز دارید. عشق عالی است، عشق ضروری است، عشق زیباست؛ اما عشق کافی نیست.
.

عادت‌های خُرد (میلکان)

روفسور بی‌جِی فاگ استاد دانشگاه استنفرد، مؤسس مرکز تحقیقات عادت‌های خُرد و متخصص پیشگام در زمینه‌ی ایجاد عادت‌ها به شما نشان می‌دهد چطور زندگی‌ای شادتر و سالم‌تر داشته باشید: با شروعی کوچک.
وقتی صحبت از تغییر می‌شود، “خُرد” قدرتمند است. به جای این‌که کارتان را با یک تمرین دوساعته آغاز کنید، با دو حرکت شنا شروع کنید. یا به جای این‌که هر روز صبح یک ساعت مدیتیشن کنید، پنج نفسِ عمیق بکشید.
بعد از مربیگری برای بیش از چهل‌هزار نفر، حالا پروفسور بی‎جِی فاگ تجربه‎ی خود را در کتاب عادت‌های خُرد با ما در میان می‌گذارد تا به ما در کاهش وزن، از‎میان‎برداشتنِ استرس، بهتر‎خوابیدن یا دستیابی به هر هدف دیگری کمک کند.
این سیستم ـ که پروفسور فاگ نامش را «طراحی رفتار» گذاشته است ـ برخلاف تمام روش‌هایی که تا‎به‎حال مطرح شده‌اند، مشکل ایجاد عادت‌ها را یک بار برای همیشه حل می‌کند. تنها چیزی‎که نیاز دارید، فرمولِ رفتاریِ فاگ است: آسان‎اش کن، کاری کن تا در زندگی‌ات جای بگیرد و به خودت پاداش بده.
وقتی سوار ماشین‌تان می‌شوید، یک تمرین تنفسی یوگا انجام دهید و لبخند بزنید. هر وقت روی تخت‎تان می‌روید، گوشی‌تان را خاموش و به خود افتخار کنید.
این کتاب مطالبی کاربردی دارد، می‌توانید بلافاصله آن‌ها را روی مشکلات خود به کار بگیرید و مهم‌تر از همه، این مطالب چیزهایی نیستند که قبلاً جایی مشابه‌شان را خوانده باشید! عادت‌های خُرد خلاصه‌ای از روش‌های فعلیِ موجود نیست. در هر فصل، اطلاعاتی تأثیرگذار با شما در میان گذاشته می‌شود؛ همچنین گام‌هایی ساده که می‌توانید برای بهبود زندگی‌تان دنبال کنید. تمامی این مراحل بر‎اساس تحقیقات نوین پروفسور فاگ در طراحیِ رفتار مطرح شده‌اند.
تغییر می‌تواند آسان باشد؛ و شروع که شد، رشد کند. اجازه دهید پروفسور فاگ این‎را به شما نشان دهد.

شادبودن کافی نیست (میلکان)

زندگی مجموعه‌ای از فقدان‌هاست؛ این تقریباً تنها چیزِ حتمی در زندگیِ ماست. لحظه‌به‌لحظه و سال‌به‌سال خودِ سابق‌مان را پشت‌سر می‌گذاریم، خودی که دیگر نمی‌توانیم آن‌را برگردانیم. ما دوستان، اعضای خانواده، ارتباطات، شغل‌ها و گروه‌هایی را از دست می‌دهیم… دیدگاه‌ها، تجربه‌ها، اعتقادها و اشتیاق‌هایی را از دست می‌دهیم و درنهایت روزی هستیِ خود را.
اگر به لحظاتِ سختِ زندگی‌تان فکر کنید، متوجه می‌شوید برای خلاصی از آن لحظاتِ سخت باید با رنجِ فقدان کنار می‌آمدید. باید روابط و پیگیری‌ها را از دست می‌دادید، باید معنایی را از دست می‌دادید تا قادر می‌شدید به معنایی والاتر و سالم‌تر دست یابید. با این نگاه تمام رشدها به گونه‌ای فقدان نیاز دارند و تمام فقدان‌ها موجب رشد می‌شوند. این دو باید با یکدیگر اتفاق بیفتند.
افراد به رشد با دیدگاهی شادی‌بخش و خوش‌بینانه نگاه می‌کنند، اما این‌طور نیست. تغییراتِ واقعی ترکیبی از احساسات به‌همراه دارند: ناراحتی در مورد چیزی‌که پشت‌سر گذاشته‌اید و خوشحالی در مورد چیزی‌که به دست آورده‌اید، ناراحتی‌ای سطحی همراه با خوشحالی‌ای ساده.

گندزدن بس است (میلکان)

می دانید نباید کاری انجام دهید، اما انجامش می‌دهید. می‌دانید کاری را باید بکنید اما نمی‌کنید. و این اتفاقات بارها و بارها تکرار می‌شوند.

شاید ملالت‌بار شدن زندگی و کارتان دلیل این سهل‌انگاری‌ها باشد و شاید پیدا نکردن شریکی درست، یا سخت بودن پس‌انداز، شاید هم بیماری خاصی که شما را عاصی کرده است، به هرحل مشکل شما هرچه که هست، منشاء آن خودتخریبی است.

گری جان بیشاپ، در کتاب «گندزدن بس است» که ادامه یا مرحله بعد کتاب «خودت را تباه نکن» است، دست می‌گذارد روی اهرم‌ها و شاخص‌های مربوط به عمیق‌ترین سازوکارهای بخش نیمه‌آگاه شما و این قدرت را در شما ایجاد می‌کند که بتوانید منفی‌ترین و مخرب‌ترین افکار خود را تفسیر کنید و به دنبال آن، همان زندگی‌ای را که همیشه می‌خواستید برای خود به وجود بیاورید. زندگی‌ای که شاید هیچ‌وقت نمی‌دانستید چطور باید به آن برسید.

رویکرد بیشاپ در این اثر، چنان‌که خودش می‌گوید، از زاویهٔ «فلسفهٔ شهری» مخصوصِ خودش است چون به قول خودش درس‌های زندگی‌اش را در خیابان‌های گلاسکو گرفته است.

او در این اثر از تاثیر مخرب عادت‌ها، زندگی تخریب‌گرانه، ضمیر نیمه‌خودآگاه و نقش آن در شکل دادن زندگی، سه عامل مهم تخریب‌گر، برداشت شخصی منفی از زندگی، برداشت‌های نادرست از دیگران و تغییر مسیر به سمت خروج از این مخمصه‌ها سخن می‌گوید. به طوری که در انتها بتوانید از انجام کارهای تخریب‌گرانه در زندگی‌تان دست بردارید.

اگر خسته، گیج، پرمشغله، نادیده‌گرفته‌شده، متوقف، در حال مکث، کسل، شکست‌خورده، بیش از حد مضطرب، بیش از حد تحلیلگر، بدون اعتمادبه‌نفس، بی‌روح، طردشده، گمراه، در مسیر اشتباه، رسیده به ته خط، گیرافتاده در گذشته، نگران آینده، ناامید، ترسیده، مشکوک، بی‌گذشت، بدگمان، عصبانی و درمانده هستید، یا فقط در روزمرگی گیر افتاده‌اید،گری جان بیشاپ فردی‌ است که به او نیاز دارید و این صفحات برای شما نوشته شده است.

 

کار عمیق (میلکان)

کار عمیق یعنی بتوانید بی‎حواس‌پرتی روی عملی شناختی که به توجه کامل نیاز دارد تمرکز کنید. با کسب این مهارت، می‌توانید مطالب پیچیده را با سرعتِ بیشتر بیاموزید و در زمانِ کمتر به نتایج بهتر برسید. مهارت کار عمیق کیفیت کارتان را می‌افزاید و باعث ایجاد احساس رضایت از توانایی‌هایتان می‌شود. به‌طور خلاصه، می‌توان گفت در اقتصاد رقابتیِ قرن بیست‌ویکم، کار عمیق عملکردی همچون قدرتی فراطبیعی دارد. باوجوداین، اغلبِ انسان‌های امروزی زمانشان را با سرزدن‌های دائمی و گاه دیوانه‌وار به ایمیل‌ و حساب‌هایشان در شبکه‌های اجتماعیِ مختلف هدر می‌دهند و حتی به ذهنشان هم خطور نمی‌کند که راه‌های بهتری برای گذراندن زمان باارزششان وجود دارد.
در کتاب کار عمیق، استاد کال نیوپورت عواقب چنین ضربه‌ای را بررسی می‌کند، آن‌هم در دورانی که همه‌چیز بر هم تأثیرگذار شده است. او به‌جای اینکه استدلال کند حواس‌پرتی امری بد و مضر است، قدرتِ تمرکز را می‌ستاید و فواید آن را برمی‌شمارد.
این کتاب به دو بخش تقسیم شده است. نیوپورت در بخش اول اثبات می‌کند که ترویجِ اخلاقِ کارِ عمیق در هر شغل و حرفه‌ای منفعت عظیمی دربردارد و سپس در بخش دوم برنامه‌ی تمرینیِ دقیقی را در قالب «چهار قانون» ارائه می‌کند که پیروی از آن‌ها ذهن‌ و عاداتتان را تغییر می‌دهد و شما را آماده می‌کند که مهارتِ کار عمیق را به دست بیاورید.
کتاب کار عمیق مجموعه‌ای از نقدهای فرهنگی و توصیه‌های کاربردی است و خواننده را به سفری در داستان‌های مهم و جالب می‌‎برد، مثل داستان کارل یونگ، که برای تقویت تمرکز ذهنی‌اش مشغول ساختن خانه‌ای سنگی درمیانِ جنگل شد، یا داستان یکی از پیشگامان شبکه‌های اجتماعی، که یک بلیت رفت‌وبرگشتِ آمریکا به ژاپن خرید تا به دور از هیاهو بتواند کتابش را آن بالا در هواپیما بنویسد.
در این کتاب، از توصیه‌های بی‌معنایی مثل اینکه اشخاص حرفه‌ای نباید در شبکه‌های اجتماعی باشند یا نباید اجازه بدهند حوصله‌شان سر برود خبری نیست. کار عمیق راهنمایی ضروری برای کسانی‌ است که می‌خواهند در دنیایی پر از هیاهو و حواس‌پرتی با حفظ تمرکز به موفقیت برسند.

فرمول بهره‌وری با ایجاد فهرست کارها (میلکان)

فهرست کار ساده‌ترین و بهترین روش مدیریت وظایف است، البته به شرطی که آن را به‌خوبی بشناسیم و به‎درستی به کار بگیریم.
بدون داشتن راهبرد مناسبی برای مدیریت وظایف، روزهای ما درهم‌پیچیده و از کنترل خارج می‌شود. با نزدیک‌شدن یا حتی گذشتن مهلت نهایی انجام کارها، سطح استرس ما افزایش می‌یابد. در همین حال، کارهای جدید نیز پشت‌سرهم وارد می‌شوند که همگی نیازمند توجه ما هستند. کم‌کم کار به جایی می‌رسد که فهرست کارها طولانی‌تر از حدی می‌شود که به‌صورت منطقی بتوان انتظار داشت همه‌ی آن‌ها را در زمان مقرر انجام دهیم. به همین سبب استرس و دستپاچگی گریبان‌مان را می‌گیرد.
این وضعِ زندگیِ میلیون‌ها نفر از مردم دنیاست.

با مطالعه‌ی کتاب فرمول بهره‌وری با ایجاد فهرست کارها می‌آموزید چگونه فهرست کارهایی داشته باشید که نتیجه بدهند، فهرست‌هایی که واقعاٌ در انجام کارها به‌خصوص کارهای مهم به شما کمک می‌کنند. نتیجه‌‌ی داشتن چنین فهرستی به اندازه‌ی تفاوت میان دست‌وپنجه نرم‌کردن با استرس مزمن، و یک هفته‌ی کاریِ آرام و لذت‌بخش است.

در این کتاب به نکات طلایی زیر پی می‌بریم:
– هشت دلیلی که نمی‌توانیم فهرست‌های کار روزانه را انجام دهیم.
– ده سیستم فهرست کار که بیش‌ترین محبوبیت را دارند (و اگر عیب‎وایرادی دارند کجاست).
– دستورالعمل گام‌‎به‎گامِ ایجاد یک فهرست کار بی‌نقص.
– ایجاد یک سیستم فهرست کاریِ کارآمد.
– معایب و مزایای فهرست‌های کار آنلاین یا کاغذی.
– ادغام فهرست کارها و تقویم و رسیدن به بهره‌وری بیش‎تر.

کاش وقتی بیست‌ساله بودم می‌دانستم (میلکان)

داستان‌های این کتاب بر این ایده تأکید دارند که با بیرون‌کشیدن خود از منطقه‌ی آسایش، تمایل به شکست‌دادن، داشتن بی‌توجهیِ مثبت به امر غیرممکن و استفاده از هر فرصتی برای افسانه‌‌ای‌شدن، فرصت‌های بی‌حدوحصری به دست می‌آیند. بله، این اقدامات زندگیِ شما را متلاطم می‌سازند و شما را از توازن درمی‌آورند؛ اما همچنین شما را به جایگاهی می‌رسانند که حتی نمی‌توانستید تصور کنید و بینشی به شما می‌دهند که ازطریق آن می‌توانید مشکلات را به‌چشم فرصت‌ها ببینید. از همه مهم‌تر، آن‌ها باعث رشد این اعتمادبه‌نفس شما می‌شوند که مشکلات را می‌توان حل کرد.
کتاب کاش وقتی بیست‌ساله بودم می‌دانستم خواننده‌هایش در سراسر دنیا را به تجسم دوباره‌ی آینده‌شان تشویق می‌کند. این نسخه‌ی بازبینی‌شده و به‌روزشده حاوی مطالب تازه‌ای است.
تحول‌های بزرگ زندگی ازجمله ترک محیط امن مدرسه یا آغاز کسب‌وکاری جدید ممکن است بسیار دلهره‌آور باشد. رویارویی با سد تصمیمات و آگاهی از این‌که کسی نمی‌تواند به‌تان بگوید که آیا تصمیم درستی می‌گیرید یا نه، ترسناک است. هیچ مسیر خط‌کشی‌شده یا دستورالعمل مشخصی برای موفقیت وجود ندارد. حتی پی‌بردن به این‌که چه موقع و از چه جایی شروع کنید ممکن است چالش‌برانگیز باشد.

محکم بایست (میلکان)


سرعت زندگی مدرن در حال شتاب‌گرفتن است. برای اینکه عقب نیفتیم، باید حرکت کنیم و سازگار بشویم و برای سعادت و موفقیت بیشتر مدام تلاش کنیم. درواقع این چیزی است که به ما گفته‌اند. اما خواسته‌های زندگی پرشتاب بهایی دارد: استرس، خستگی و افسردگی همیشگی در بالاترین حد خود، و تعاملات اجتماعی که روزبه‌روز خودخواهانه‌تر و فرصت‌طلبانه‌تر می‌شود.
چگونه می توانیم در برابر وسواس امروز با درونگرایی و بهبود خود مقاومت کنیم؟ در این کتاب شوخ‌طبع و پرفروش، فیلسوف و روانشناس دانمارکی، سوند برینکمن بیان می‌کند که نباید از ردکردن مطالب تکراری خودیاری‌ها بترسیم و باید «محکم بایستیم». راز داشتن زندگی شادتر در یافتن خود درونی ما نیست بلکه در درک شرایط و موقعیت‌مان برای همزیستی مسالمت‌آمیز با دیگران نهفته است. با ترغیب و تشویق ما به محکم ایستادن و استواری در زندگی، این راهنمای پرتکاپوی ضد خودیاری، گزینه‌های قانع‌کننده‌ی دیگری به جای مدیریت زندگی، تفکر مثبت و نیاز همیشگی به «بله‌گفتن» ارائه می‌دهد.

به‌ جای اینکه شما را ترغیب کند «مثبت بیاندیشید»، «به احساسات‌تان گوش کنید»، «به ندای درون‌تان اعتماد کنید» و خودداری‌های دیگر صنعت خودیاری، برینکمن ضد این نکات را در هفت قدم توصیه می‌کند، از جمله «تمرکزکردن بر نقاط منفی زندگی»، «سرکوب‌کردن احساسات»، «برگشتن به گذشته». باید بگویم مطالب این کتاب به دردم خوردند. – تایمز

محکم بایست، سمتِ روح‌بخشی در مقابل فشار شدید دنیای مدرن برای انجام کار بیشتر، بیشتر بودن، شادتر‌شدن و کارآمدتربودن و «یافتن» خود است. سوند برینکمن در دفاع از رواقی‌گری و رد تعقیب افسارگسیخته و طاقت‌فرسای خودیاری، کتابی نوشته است که واقعاً کمک می‌کند. 

معنای زندگی (میلکان)

جست‌وجوی بیش از حد علنی یا شدید درمورد معنای زندگیْ سرگرمی عجیب‌‌وغریب، بدفرجام و خنده‌داری به‌نظر می‌رسد. چیزی نیست که یک انسان فناپذیر عادی بتواند به آن مبادرت ورزد، یا اگر هم چنین کرد، بتواند زیاد پیش برود. تعداد کمی از افراد آماده‌ی این‌اند که چنین راهی را در پیش بگیرند و پاسخ را در زندگی خود بیابند؛ همه‌ی ما چنین بلندپروازی‌هایی نداریم. زندگی‌های معنادار مختص افراد خارق‌العاده است: قدیسان، هنرمندان، دانشمندان، عالمان، پزشکان، فعالان سیاسی‌اجتماعی، کاشفان، رهبران و… . اگر معنای زندگی را کشف کنیم، احتمال می‌دهیم درک‌ناشدنی باشد؛ شاید به‌زبان لاتین یا به‌صورت کدهای کامپیوتری نوشته شده باشد. با خودمان می‌پنداریم چیزی نیست که به فعالیت‌های ما جهت بدهد، یا راه‌مان را روشن کند. همیشه با دیدگاهی کوته‌نظرانه دررابطه‌با معنای زندگی، به فعالیت می‌پردازیم؛ بدون این‌که خود به آن اذعان داشته باشیم.
بااین‌حال، حقیقت این است که این موضوع به همه ارتباط دارد. همه‌ی ما باید درخصوص آن جست‌وجو کنیم، و زندگی‌ای معنادار را شرح دهیم. هیچ‌چیز ناخوشایندی درخصوص این موضوع نباید وجود داشته باشد. زندگی‌ای معنادار ازنظر ساختار ممکن است فردی، مفید، جذاب و آشنا باشد. این کتابْ راهنمایی با این هدف است.
این کتاب به طیف وسیعی از موضوعات ازجمله عشق، خانواده، دوستی، کار، خودشناسی و طبیعت می‌پردازد که می‌توانیم معنای زندگی را در آن‌ها بیابیم. می‌آموزیم چرا برخی چیزها معنادار هستند و برخی چیزهای دیگر نه، و این‌که چگونه می‌توانیم معنای بیش‌تری به فعالیت‌های‌مان بدهیم.
.
✔️ مدرسه‌ی زندگی مؤسسه‎ای جهانی است که به‌همت آلن دوباتن و با هدف کمک به مردم در رسیدن به زندگی رضایت‌بخش‌تر، در سال ۲۰۰۸ میلادی تأسیس شده است. آثار منتشرشده در مدرسه‌ی زندگی منبعی است که به ما کمک می‌کند به درک بهتری از خودمان برسیم و روابط، شغل و زندگی اجتماعی‌مان را بهبود ببخشیم. همچنین یاری‌مان می‌دهد تا آرامش و آسودگی خیال را بیابیم و اوقات فراغت‌مان را بهتر سپری کنیم.

نردبان شکسته (میلکان)

سطوح نابرابری در جهانِ امروز به‌هیچ‌وجه با گذشته قابل‌مقایسه نیست. اختلاف و فاصله‌ی میان ثروتمند و فقیر دارای پیامدهایی بسیار فراتر از مسائل صرفاً مالی‌ست. در کتاب «نردبان شکسته» کیت پینِ روان‌شناس به بررسیِ این مسئله می‌پردازد که چگونه نابرابری نه‌تنها ما را از لحاظ اقتصادی از هم جدا می‌کند، بلکه پیامدهای عمیقی در طرز فکر، نحوه‌ی واکنش به استرس، عملکرد سیستم ایمنی بدن و حتا نگرش به مفاهیم اخلاقی چون عدالت و انصاف دارد. یافته‌های تحقیقاتیِ جدید در روان‌شناسی، علوم اعصاب و اقتصادِ رفتاری نه‌تنها آشکار می‌کند که نابرابری رفتار افراد را به شکل‌های قابل‌پیش‌بینی تغییر می‌دهد، بلکه این دیدگاهِ ناقص که فقر را نتیجه‌ی عدم موفقیت فردی می‌داند، اصلاح می‌کند. در میان جوامع پیشرفته، نابرابری در‌ اصل نه میزان پول آدم‌ها، بلکه احساس‌شان نسبت‌به جایگاهی‌ست که دیگران دارند. چیزی‌که مهم است احساسِ فقیر‌بودن است، نه صرفاً فقیر‌بودن.

دانستنِ این‌که نابرابری چگونه جهانِ ما را شکل می‌دهد، کمک می‌کند بهتر درک کنیم که چه‌چیزی باعث شکاف ایدئولوژیک می‌شود، این‌که چرا نابرابریِ زیاد کاری می‌کند که طبقه‌ی متوسط احساس جاماندگی کند، و این‌که چگونه می‌توان از مسابقه‌ی بی‌پایانِ مقایسه‌ی اجتماعی خارج شد.

گنجینه نکات زیست‌شناسی سلولی و مولکولی لودیش 2016 (دکتر خلیلی)


فهرست مطالب :
بخش اول: مولکولی
فصل اول: مولکول‌ها، ‌سلول‌ها و موجودات زنده مدل
فصل دوم: ساختارهای شیمیایی
فصل سوم: ساختار و عملکرد پروتئین
فصل چهارم: کشت و تجسم سلول‌ها
فصل پنجم: مکانیسم‌های اساسی ژنتیک مولکولی
فصل ششم: تکنیک‌های ژنتیک مولکولی
فصل هفتم: ساختار غشاهای زیستی
فصل هشتم: ژن‌ها، ژنومیکس و کروموزوم‌ها
فصل نهم: کنترل بیان ژن در سطح رونویسی
فصل دهم: کنترل پس از رونویسی ژن
فصل یازدهم: انتقال یون‌ها و مولکول‌های کوچک از غشاء
فصل دوازدهم: انرژیتیک سلول
بخش دوم: سلولی
فصل سیزدهم: حرکت پروتئین‌ها به غشاها و اندامک‌ها
فصل چهاردهم: حمل و نقل وزیکولی ترشح و اندوسیتوز
فصل پانزدهم: انتقال پیام و گیرنده‌های جفت شده با G پروتئین
فصل شانزدهم: مسیرهای پیام‌رسانی کنترل‌کننده‌ی بیان ژن
فصل هفدهم: سازمان‌دهی و حرکت سلولی I (ریزرشته‌ها)
فصل هجدهم: سازمان‌دهی و حرکت سلولی II
(ریزلوله‌ها و رشته‌های حدواسط)
فصل نوزدهم: تنظیم چرخه‌ی سلول یوکاریوتی
فصل بیستم: یکپارچگی سلول‌ها در بافت‌ها
فصل بیست و یکم: سلول‌های بنیادی عدم تقارن سلولی مرگ سلولی
فصل بیست و دوم: سلول‌های سیستم عصبی
فصل بیست و سوم: ایمنی‌شناسی
فصل بیست و چهارم: سرطان

گنجینه نکات ایمونولوژی (دکتر خلیلی)


          
فصل و عنوان
فصل اول: سلول‌ها و بافت‌های سیستم ایمنی
فصل دوم: مهاجرت لکوسیتی به بافت‌ها
فصل سوم: آنتی‌بادی و آنتی‌ژن
فصل چهارم: ایمنی ذاتی
فصل پنجم: مولکول‌های کمپلکس سازگاری بافتی اصلی و عرضه آنتی‌ژن به لنفوسیت T
فصل ششم: تکامل لنفوسیتی و بازآرایی ژن گیرنده‌ی آنتی‌ژن
فصل هفتم: فعال شدن لنفوسیت T
فصل هشتم: ایمنی سلولی
فصل نهم: مکانیسم‌های اجرایی ایمنی هومورال
فصل دهم: سایتوکاین‌ها
فصل یازدهم: تولرانس یا تحمل ایمونولوژیک
فصل دوازدهم: سیستم ایمنی ناحیه‌ای
فصل سیزدهم: ایمنی در برابر تومور
فصل چهاردهم: ایمونولوژی پیوند
فصل پانزدهم: ایمونوهماتولوژی
فصل شانزدهم: ایمنی در برابر میکروب‌ها
فصل هفدهم: ازدیاد حساسیت تیپ I
فصل هجدهم: اختلالات ناشی از ازدیاد حساسیت
فصل نوزدهم: نقص ایمنی اولیه
فصل بیستم: نقص ایمنی ثانویه

نون شب حفظیات (تلا) الگو

- یکصد آزمون نون شب هفت سوالی حفظیات

- هر آزمون شامل سه سوال لغت، سه سوال املا، یک سوال تاریخ ادبیات

- حداکثر پوشش مطالب واژه‌نامه، گروه کلمات املایی و نکات تاریخ ادبیات

- کدهای هوشمند صوتی برای توضیح سوالات چالشی هر آزمون

- سطح‌بندی نون شب‌ها و تعیین زمان پاسخ‌گویی

- مناسب برای صد روز دوران جمع‌بندی

- پاسخ‌نامه تشریحی

محمد بن سلمان (کوله پشتی)

 این کتاب داستان ناگفته‌ای است از ظهور شاهزاده‌ای جوان و مرموز از خاندان سلطنتی ‏عربستان سعودی که می‌کوشد اوضاعاقتصادی و اجتماعی کشورش را، که ثروتمندترین کشور ‏خاورمیانه است، بهتر کرده و تا جایی که ممکن است می‌خواهد تمام قدرت راقبضه کند. ‏او از زمان به سلطنت رسیدن پدرش، ملک سلمان، در سال ۲۰۱۵، همیشه از نفوذ خود برای احیای ‏اقتصاد مملکتش، تضعیفپایه‌های تدین اسلامی و مقابله با دشمنانش در منطقه، به‌ویژه ایران، ‏استفاده کرده است. این کارها باعث شد در کشورش، وال استریت،سیلیکون ولی، هالیوود و نیز در ‏کاخ سفید دوستانی پیدا کند؛ حتی ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، او را مهم‌ترین مهره برای اهداف خود درخاورمیانه می‌داند. اما کارنامۀ این شخص مدعی اصلاح‌طلبی، به‌مرور زمان چندان درخشان از آب درنیامد و بسیاری معتقدند بن سلمانرهبر مستبدی ‏است که اگر قدم بر سریر قدرت بنهد، با تصمیم‌های خام و ناگوارش، بی‌ثبات‌ترین منطقۀ جهان را ‏از آنچه هست نیزناپایدارتر می‌کند.‏

 

آرسن ونگر (کوله پشتی)

کتاب زندگی من در پیراهن سرخ و سفید نوشته آرسن ونگر است که با ترجمه‌ی بهنام باقری منتشر شده است. رئیس توسعه جهانی فوتبال در فیفا و بازیکن و سرمربی سرشناس بازنشسته در این کتاب از زندگی شخصی و حرفه‌ای خود برای هوادارانش می‌گوید.

درباره کتاب زندگی من در پیراهن سرخ و سفید

آرسن ونگر متولد  ۲۲ اکتبر ۱۹۴۹ بازیکن و سرمربی بازنشسته اهل استراسبورگ است. او بازیکن فوتبال پیشین و سرمربی فوتبال حرفه‌ای و اهل فرانسه است. ونگر در حال حاضر رئیس توسعه جهانی فوتبال در فیفا است. او که به مدت ۲۲ سال سرمربی آرسنال بود، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین و بهترین مربیان تاریخ لیگ جزیره شناخته می‌شود. ونگر در کتاب زندگی من در پیراهن سرخ و سفید، خاطراتش از دوران مربی‌گری را می‌گوید؛ از روزی که وارد انگلستان شد تا مربی باشد و چطور او را پذیرفتند و چگونه تبدیل به یک اسطوره در مربی‌گری شد.

خواندن کتاب زندگی من در پیراهن سرخ و سفید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به فوتبال حرفه‌ای پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زندگی من در پیراهن سرخ و سفید

پدرم یکی از بومیان همان روستا بود: مردی معقول و عمیقاً دلبستهٔ روستای خود. او به نحوی باورنکردنی سخت‌کوش بود و مذهبی. به‌شدت خوب و فهمیده بود. به من نقشه‌ای راهنما داد برای یافتن راهم در زندگی، به همراه ارزش‌هایی که قدرتی فوق‌العاده به من بخشیدند تا در رویارویی با بدترین گرفتاری‌ها و خیانت‌ها آمادگی داشته باشم. او یکی از پرشمار آدم‌هایِ ملگره نو۲، بود؛ مردانی از این منطقه که به‌اجبار به ارتش آلمان پیوسته بودند تا علیه کشور خودشان بجنگند. او هرگز دربارهٔ جنگ حرف نمی‌زد اما من همیشه شجاعت و تواضعش را ستایش می‌کردم و می‌دانستم چه سختی‌هایی را از سر گذرانده است. من بعد ازجنگ به دنیا آمدم، ۲۲ اکتبر ۱۹۴۹، و مثل تمام کودکان منطقه، کودکی من تحت‌تأثیر جَوِ پس از جنگ بود؛ تراژدی‌ای که تمام خانواده‌ها در بطن آن زیسته بودند.

پدرم بین چهارده‌سالگی تا هفده‌سالگی در بوگاتی کار کرده بود، سپس همراه مادرم در غذاخوری. او سپس کاروکاسبی خودش را با فروش لوازم یدکی خودرو حوالی استراسبورگ راه انداخت. او هیچ‌وقت یک روز کامل مغازه را تعطیل نمی‌کرد؛ تعطیلات آخر هفته نداشت. روزش از هفت صبح در غذاخوری شروع می‌شد و بعد در شرکت خودش مشغول می‌شد و وقتی ساعتِ هشت شب برمی‌گشت، باز هم به کار در غذاخوری مشغول می‌شد. در همین غذاخوری بود که اعضای باشگاه با هم ملاقات می‌کردند و نتایج باشگاه و بازی‌های آینده اطلاع‌رسانی می‌شد. عصرهای چهارشنبه، کمیتهٔ باشگاه، که سال ۱۹۲۳ تشکیل شده بود، اعضای تیم را برای بازی یکشنبهٔ پیش رو انتخاب می‌کرد. پدرم با تماشای اینکه ما چه بی‌وقفه بازی می‌کردیم و چقدر اشتیاق داشتیم، و کارمان هم بد نبود، تیم جوانی تشکیل داده بود که من و برادرم از آنجا شروع کردیم.

پدرم بی‌شک از فوتبال خوشش می‌آمد، با اینکه حتی چندان دربارهٔ آن بحث نمی‌کرد. برای او فوتبال تفریحی بود که در روستا شوق و تحرک ایجاد می‌کرد، نبردی لطیف و سرگرم‌کننده. در واقع فوتبال برای او و سایر مردم روستا رؤیایی پایدار به شمار نمی‌آمد، شور و شوقی مشغول‌کننده و فکر و ذکری شخصی نبود. او و مادرم هرگز رؤیای فوتبالیست شدن من و برادرم را در سر نداشتند، چنین چیزی در مخیله‌شان هم نمی‌گنجید. برادرم مستعد بود، او در پست بازیکن میانی و دفاع وسط بازی می‌کرد. آنجا همه‌چیز بود و با این حال چیزی کم داشت: ایمان. فوتبال برای همه‌شان وقت‌گذرانی بود. وقفه‌ای کامل نه یک شغل. شغل چیز جدی‌تر بود، چیزی که به شما امکان اداره یک زندگی را می‌داد؛ فوتبال چنین قدرتی نداشت.

تمام انگیزه‌های زندگی (کوله پشتی)

داستان توریا و زنده ماندنش در میان آن جهنم سوزان دهان به دهان ‌چرخید و حالا مردم بسیاری از این ماجرای غم‌انگیز باخبر شده‌اند. اما چیزی که این حادثه را از نمونه‌های مشابه خود، متمایز می‌کند، اراده تحسین‌برانگیز توریا برای بازگشتن به زندگی طبیعی است.
بخشی از کتاب: «...آتش با سرعت هر چه بیشتر به ما نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. حتی فرصتی برای فکر کردن نداشتیم. سر و صدای ناشی از آتش‌سوزی از صدای موتور جت هم بلندتر بود و من، تا سرحد مرگ ترسیده بودم. قلبم دیوانه‌وار در سینه‌ می‌کوبید و گرمای سوزان و دود غلیظی که همه جا را فرا گرفته بود؛ مرا بیش از پیش مضطرب و وحشت‌زده می‌کرد...» «تمام انگیزه‌های زندگی» داستان قدرت عشق است. عشقی که توانست دختری را از مرگ حتمی نجات داده و به زندگی برگردانَد. عشقی که از مرز ظواهر و زیبایی‌های ظاهری فراتر رفته و قدم به قلمروی کمتر شناخته‌شده زیبایی‌های درونی می‌گذارد.

شوربه‌پاكن (کوله پشتی)

کارنامه‌ی مربی‌گری یورگن کلوپ در دسته‌ی دو فوتبال آلمان و با هدایت تیم نه‌چندان مطرح ماینتس آغاز شد و توانست آن‌ها را برای اولین‌بار در چهل‌و‌یک سال اخیر به #بوندسلیگا هدایت کند. سال ۲۰۰۸ به #بروسیا_دورتموند پیوست و توانست پی‌در‌پی عناوین قهرمانی در لیگ داخلی را به دست آورد و باشگاه را به فینال لیگ قهرمانان اروپا هم برساند. او آلمان را برای یک شغل چالش‌برانگیز به مقصد انگلیس ترک کرد تا هدایت لیورپول را به عهده بگیرد؛ تیمی که از دهه‌ی ۱۹۸۰ نتوانسته بود موفقیت چشمگیری به دست آورد. با آمدن کلوپ، سرانجام باشگاه توانست عصاره‌ی اصیل خود را پیدا کند. با حضور کلوپ، تیم پویا، پُر شور، خستگی‌ناپذیر و روان بازی می‌کند. او تمام حرکات، بازی تیم، تغییرات تاکتیکی، و هر ارتباطی بین بازیکنان درون زمین را احساس می‌کند. چشمان او شور و هیجان و هر خشمی را در فراز ‌و‌ فرود تیمش آشکار می‌کند.

دختری با هفت اسم (کوله پشتی)

کتاب دختری با هفت اسم: فرار از کره شمالی نوشتۀ هیئون سئو لی، نگاهی فوق‌العاده به زندگی در یکی از بی‌رحم‌ترین و مخفی کارترین دیکتاتوری‌های جهان و ماجرای مبارزه هراس‌آور یک زن برای فرار از دستگیری و رساندن خانواده‌اش به آزادی است.

دختری با هفت اسم (The girl with seven names) در سال 2015 منتشر شد و خیلی زود جزو کتاب‌های پرفروش‌ نیویورک‌تایمز قرار گرفت. همچنین در همان سال نامزد جایزه بهترین اتوبیوگرافی به انتخاب گودریدز شد.

هیئون سئو لی (Hyeonseo Lee) که کودکی‌اش در کره شمالی سپری می‌شد یکی از میلیون‌ها نفری بود که در دام رژیم مخفی کار و ستمگر کمونیست روزگار می‌گذراندند. خانه کودکی‌اش در مرز چین او را در شرایطی فراتر از حدود کشور محصورش قرار می‌داد و وقتی قحطی دهه 1990 آمد او شروع به تفکر، پرسشگری و درک این نکته کرد که در سراسر عمرش شستشوی مغزی شده است. با توجه به میزان فقر و بیچارگی اطرافیانش متوجه شد که کشورش نمی‌تواند چنان که می‌گفتند «بهترین کشور روی زمین» باشد.

هنگامی که به سن هفده سالگی رسید تصمیم گرفت از کره شمالی بگریزد. در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که برای اینکه باز هم کنار خانواده‌اش باشد باید دوازده سال صبوری کند.

هیئون سئو لی دربارۀ این اثر می‌گوید:

«داستانی که می‌گویم برای افرادی مثل من که در کرۀ شمالی به‌ دنیا آمده و از آن فرار کرده‌اند داستان عجیبی نیست. اما می‌توانم تأثیرش را در افراد حاضر در این همایش ببینم. شوکه شده‌اند. احتمالاً از خودشان می‌پرسند چرا هنوز چنین کشوری در دنیا وجود دارد.

شاید درک این واقعیت برایشان سخت‌تر هم باشد که من چطور هنوز عاشق کشورم هستم و دلم برایش تنگ شده، برای کوه‌های برفی‌اش، برای بوی نفت سفید و زغا‌ل‌سنگ، برای دوران بچگی‌ام، آغوش امن پدرم و خوابیدن کف زمین‌های گرم. درست است که زندگی جدیدم راحت است، اما هنوز هم دختری هستم اهل هیسان که آرزو دارد همراه خانواده‌اش در رستوران موردِ علاقه‌شان نودل بخورد. دلم برای دوچرخه‌ام تنگ شده، و برای منظرۀ رودخانه‌ای که به چین می‌رود.

ترک‌ کردن کرۀ شمالی به ترک‌ کردن هیچ کشوری شباهت ندارد. بیشتر شبیه رفتن از جهانی دیگر است. هر چقدر هم از آن دور شوم، باز هم جاذبه‌اش رهایم نخواهد کرد. حتی برای کسانی که در آن کشور، رنج زیادی کشیده‌اند و از جهنم فرار کرده‌اند هم ممکن است زندگی در دنیای آزاد چنان دشوار باشد که برای کنار آمدن با آن و یافتن خوشبختی دست‌وپا بزنند. حتی بعضی از آن‌ها تسلیم می‌شوند و به زندگی در آن جای تاریک برمی‌گردند-درست مثل خود من که وسوسه شدم برگردم، آن‌ هم بارها.

اما واقعیت این است که من نمی‌توانم برگردم. درست است که رؤیای آزادی کشورم را در سر می‌پرورانم، اما کرۀ شمالی هنوز بعد از گذشت سالیان سال، مثل همیشه، کشوری بسته و ظالم است، و اگر زمانی برسد که بتوانم با امنیت خاطر به آن برگردم، احتمالاً در کشور خودم غریبه‌ خواهم بود.

حالا که این کتاب را بازخوانی می‌کنم، می‌بینم که این داستان بیداری من است، داستان بلوغی طولانی و دشوار. به این واقعیت دست یافته‌ام که به‌ عنوان یک فراری از کرۀ شمالی، در جهان، غریبه محسوب می‌شوم، یک تبعیدی‌. هر قدر هم تلاش کنم تا خودم را با جامعۀ کرۀ جنوبی وفق بدهم، باز هم فکر نمی‌کنم به‌ طور کامل به‌ عنوان شهروند کرۀ جنوبی پذیرفته بشوم. از این مهم‌تر اینکه، خودم هم این هویت را قبول ندارم. من خیلی دیر به کرۀ جنوبی رفتم، در بیست‌وهشت‌ سالگی. ساده‌ترین راه برای حل مسئلۀ هویتم این است که بگویم کره‌ای هستم. اما چنین کشوری وجود ندارد. کرۀ واحدی وجود ندارد.»

در بخشی از کتاب دختری با هفت اسم می‌خوانیم:

با صدای گریۀ مادرم از خواب بیدار شدم. مین‌هو، برادر کوچکم، هنوز روی زمین کنار من خواب بود. ناگهان پدرم سراسیمه وارد اتاق شد و فریاد زد «بیدار شین!»

دست‌های ما را کشید، هُلمان داد و از اتاق بیرون کرد. مادرم پشت‌ سرش بود و مثل بید می‌لرزید. آسمان صاف بود. غروب شده بود و هوا رو به تاریکی می‌رفت. مین‌هو هنوز گیج خواب بود. به خیابان رفتیم و سرمان را سمت خانه چرخاندیم. تنها چیزی که به چشم می‌خورد دود سیاه روغنی بود که از پنجرۀ آشپزخانه بیرون می‌زد و شعله‌های سیاه آتش که روی دیوارهای بیرون خانه زبانه می‌کشید.

در کمال تعجب دیدم پدرم با عجله سمت خانه برگشت.
صدای غرش عجیبی مثل هجوم طوفان از داخل خانه به‌ گوش رسید. صدایی مثل بوم. کاشی‌های یک قسمت از سقف فرو ریخت، و گلوله‌ای از آتش مثل یک گل نارنجی‌ رنگ شن به آسمان پرتاب شد و خیابان را روشن کرد. یک قسمت از خانه غرق در آتش شد و دود غلیظ و سیاهی از بقیۀ پنجره‌ها بیرون زد.

پدرم کجا بود؟
در یک چشم‌به‌هم‌زدن تمام همسایه‌ها دورمان جمع شدند. یک نفر با سطل روی آتش‌ آب می‌ریخت-انگار با این کارش آتش‌سوزی مهار می‌شد. صدای غژغژ‌ کردن و از هم‌ گسیختن چوب‌ها بلند شد و بعد هم کل سقف آتش گرفت.

گریه نمی‌کردم. حتی نفس هم نمی‌کشیدم. چرا پدرم از خانه بیرون نمی‌آمد؟
شاید فقط چند ثانیه گذشت اما مثل چند ساعت طول کشید. ناگهان از خانه بیرون آمد و سمت ما دوید. بدجور سرفه می‌کرد. تمام هیکلش از دود، سیاه شده بود و صورتش از روغن برق می‌زد. در هر دستش دو قاب مستطیلی بود.

آخرين دختر (کوله پشتی)

کتاب آخرین دختر؛ سرگذشت من از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی (داعش) به قلم نادیا مراد و جنا کراجسکی، روایت فراز و نشیب زندگی دختری است که توانسته از چنگ داعش جان سالم به در برد.

نادیا مراد (Nadia Murad) در کتاب آخرین دختر (The last girl) سرگذشت خود را از قبل از دوران اسارت، سختی‌ها و رنج‌هایی که در زمان اسارت متحمل شده و چگونگی رهایی‌اش از داعش را روایت می‌کند.

جنا کراجسکی (Jenna Krajeski) روزنامه‌نگار نیویورکی، که بیش‌از یک دهه تجربۀ زندگی و گزارش در خاورمیانه را دارد نیز همراه نادیا به روایت سرگذشت او می‌پردازد. موضوعات داستان‌های او شامل استخدام زنان در نیروهای مسلح چریکی کردها، احتمال استقلال کردها از عراق و اعتراضات ضد دولتی در ترکیه می‌شود.

نادیا در یک روستای کوچک در شمال عراق متولد و بزرگ شده است. زمانی که او، فقط بیست و یک سال داشت در حالیکه رویای معلم تاریخ شدن و یا باز کردن یک سالن آرایشی را در سر می‌پروراند، شبه نظامیان خلافت اسلامی مردم روستای او را قتل عام کردند؛ مردانی را که اسلام را نمی‌پذیرفتند و زنان مسن را که نمی‌توانستند از آن‌ها به عنوان برده جنسی استفاده کنند، تیر باران کردند. شش تن از برادران نادیا و کمی بعد، مادرش را کشتند و جسدهای آن‌ها را در گورهای دسته جمعی انداختند.

همراه با هزاران دختر ایزدی دیگر در بازار برده فروشی داعش خرید و فروش شد. چندین شبه نظامی نادیا را به اسارت گرفتند و بارها مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار گرفت. او در نهایت موفق شد از طریق خیابان‌های موصل فرار کند و در خانه یک خانواده مسلمان اهل تسنن پناه بگیرد.

نادیا اکنون فعال حقوق بشر و برندۀ جایزۀ نوبل صلح است. او دریافت کنندۀ جایزۀ حقوق بشر و اسلاو هاول و جایزۀ ساخاروف و اولین سفیر حسن‌ نیت سازمان ملل در راستای ارج‌ نهادن به بازماندگان قاچاق انسان است. علاوه‌ بر همکاری با یزدا - سازمان حقوق ایزدی‌ها - او در ‌حال‌ حاضر در تلاش است تا خلافت اسلامی را به‌ اتهام نسل‌‌کشی و جنایت علیه بشریت به‌ پای میز محاکمۀ دادگاه جنایی بین‌المللی بکشد. او همچنین بنیان‌گذار طرح ابتکاری نادیاست - برنامه‌ای که برای کمک به بازماندگان نسل‌کشی و قاچاق انسان جهت التیام و بازسازی جوامع خود تخصیص‌ یافته است.

سرگذشت او به عنوان شاهدی است بر وحشیگری خلافت اسلامی، نجات یافته‌ای از تجاوز و یک پناهنده و یک ایزدی که جهان را مجبور ساخته به یک نسل‌کشی در حال وقوع توجه کنند. این اثر یک گواهی است که میل قدرتمند انسان به بقا را نشان می‌دهد و یک فراخوان برای دادخواهی است.

در بخشی از کتاب آخرین دختر می‌‌خوانیم:

مادرم در یکی از کامیون‌های آخر بود. هرگز حال‌ و‌ روزش را در آن لحظه فراموش نمی‌کنم. باد روسری سفیدش را از سرش انداخته بود و موهای مشکی او که معمولاً فرق وسط بودند آشفته و به‌ هم‌ ریخته شده بودند. روسری‌اش فقط دهان و بینی‌اش را پوشانده بود. لباس‌های سفیدش گرد‌و‌خاکی شده بودند.

وقتی داشت پیاده می‌شد یک لحظه تلو تلو خورد. یکی از شبه‌ نظامیان بر سرش فریاد کشید و گفت: «راه بیفت.» سپس او را به سمت باغ کشید و به او و سایر زنان مسن‌تر که نمی‌توانستند سریع راه بروند خندید. مادرم از درهای ورودی وارد شد و گیج‌ و ‌مبهوت به‌ سمت ما راه افتاد. بدون اینکه یک کلمه حرف بزند، نشست و سرش را روی دامن من گذاشت؛ مادرم هرگز درمقابل مردان دراز نمی‌کشید.

یکی از شبه‌ نظامیان با چکش به در بستۀ مؤسسه زد و آن را به زور باز کرد؛ سپس به ما دستور داد به داخل برویم. او گفت: «اول روسری‌هاتون رو دربیارید و بگذارید کنار در.»

هر‌ کاری گفت انجام دادیم. با سرهای برهنه، شبه‌ نظامیان به ما با دقت بیشتری نگاه می‌کردند؛ سپس ما را به داخل فرستادند. زمانیکه زنان با کامیون‌های پر به در ورودی مؤسسه رسیدند کپۀ روسری‌ها بزرگ‌تر شد-روسری‌هایی رنگارنگ از جنس یک پارچۀ سنتی شل‌ بافت سفید که بیشتر زنان جوان ایزدی می‌پسندیدند.

کودکان به دامن مادران خود چسبیده بودند و چشم‌های زنان جوان به خاطر از‌ دست دادن همسرانشان از گریه قرمز شده بود. هنگامی که خورشید تقریباً غروب کرد و کامیون‌ها توقف کردند، یک شبه‌ نظامی که خودش موهای بلندش را تقریباً با یک روسری سفید پوشانده بود، با سر لولۀ تفنگش به کپۀ روسری‌ها سقلمه زد و خندید. به ما گفت: «همین روسری‌ها رو به خودتون دویست‌ و‌ پنجاه دینار می‌فروشم.» او می‌دانست که پول ناچیزی، حدود بیست سنت آمریکایی، است و اینکه ما اصلاً پولی نداریم.

بازگشت؛ پدران، پسران و سرزمین مابینشان (کوله پشتی)

«بازگشت پدران؛ پسران و سرزمین مابینشان» اثر تازه هشام مطر، نویسنده لیبیایی است که پیش از این رمان «در کشور مردان» او نامزد جایزه من‌بوکر شده بود. این اثر هشام مطر نیز که داستان زندگی پدرش را بازگو می‌کند، جایزه پولیتزر ۲۰۱۷ را در بخش زندگی‌نامه برای او به ارمغان آورد.

مطر در این کتاب، سفر خود برای پیدا کردن پدر گمشده‌اش را روایت می‌کند. هشام نوزده ساله و در انگلیس دانشجو بود که پدرش ناپدید شد. او یک فعال سیاسی دوره حکومت قذافی بود. هشام هیچ وقت پدرش را دوباره ندید اما همچنان امیدوار بود که او زنده باشد. ٢٢ سال بعد هشام پس از فروپاشی نظام قذافی به لیبی برمی‌گردد تا دنبال راز ناپدید شدن پدرش بگردد و این کتاب، داستانی درباره‌ یافته‌های او است. هشام در این جستجو پای صحبت افرادی می‌‌نشیند که همه از رژیم قذافی زخم خورده‌ و سال‌‌هایی از عمرشان را در زندان‌‌‌های مخوف رژیم قذافی، خصوصاً زندان ابوسلیم، در بدترین شرایط سپری کرده‌‌اند.

هشام مطر با سبک خاص خود دراین داستان، خواننده را تا انتها دنبال خود می‌کشد، گویی هدف کتاب تنها پدر هشام و سرنوشت او نیست بلکه روایت‌ کردن سرنوشت همه‌ی پدرها و پسرهایی است که سال‌‌ها از یک‌دیگر و از سرزمینشان دور مانده‌اند.

باشگاه پنج صبحی ها (نون)

کتاب باشگاه پنج صبحی ها اثری است به قلم رابین شارما، ترجمه رضا اسکندری آذر و چاپ انتشارات نون. کتاب حاضر در قالب داستانی خواندنی و تاثیر گذار به ارائه ی راهکارهایی کاربردی و متحول کننده می پردازد که راه دستیابی به موفقیت را در همه ابعاد زندگی به شکلی جامع نشان می دهند و چگونگی بهره گیری بهینه از زمان را در اختیار می گذارند.

خانم کارآفرینی که اخیرا در کار خود دچار شکست شده و مردی هنرمند برای نخستین بار یکدیگر را در همایشی انگیزشی می بینند و در آن جا با مردی میلیاردر آشنا می شوند که راهبردهایی اصولی را به آن ها آموزش می دهد…

گزیده ای از کتاب:

ما هر روز صبح که از خواب بیدار می شیم، ظرفیت ذهنی محدودی داریم. و هر قدر توجهمون رو به عواملی مثل اخبار، پیامک، فضای مجازی، خانواده، کار، سلامتی و زندگی معنوی معطوف کنیم، بخشی از تمرکزمون رو روی هریک از این فعالیت ها جا می ذاریم. این بینش خیلی مهمیه که باید مدنظر قرار بدیم. تعجبی نداره که اغلب ما با رسیدن ظهر، دیگه قادر به متمرکز موندن روی تکالیف مهم نیستیم. ما تمام پهنای باندمون رو استفاده کردیم. سوفی لیری، استاد دانشکده کسب و کار در دانشگاه مینه سوتا، از تمرکزی که ما روی عوامل حواس پرتی و باقی انحرافات معطوف می کنیم با عنوان “پس ماند تمرکز” یاد می کنه. اون کشف کرد که مردم زمانی که در طول روز مدام حواس خودشون رو با جا به جا شدن روی تکالیف مختلف پرت می کنن، بهره وری شون کاهش پیدا می کنه، چرا که هربار بخش ارزشمندی از تمرکزشون رو روی اهداف متعدد جا می ذارن. راه حل دقیقا این چیزیه که من پیشنهاد می دم: عوض اینکه مدام تغییر مسیر بدید، در هر مرحله، فقط روی یک هدف ارزشمند کار کنید- و این کار رو در یک محیط ساکت انجام بدید.

تشریح کامل مسایل شیمی آلی ولهارد جلد دوم

فهرست مطالب:
11. آلکن‌ها و طیف‌سنجی مادون قرمز
12. واکنش‌های آلکن‌ها
13. آلکین‌ها: پیوند سه‌گانه کربن – کربن
14. سیستم‌های pi غیرمستقر: بررسی طیف‌نگاری ماوراء بنفش و مرئی
15. بنزن و آروماتیسیته: واکنش‌های استخلافی الکترون‌دوست (الکتروفیلی) آروماتیک
16. حمله الکترون دوست بر مشتقات بنزن: استخلاف‌ها، مکان‌گزینی را کنترل می‌کنند
17. آلدهیدها و کتون‌ها: گروه کربونیل
18. انول‌ها، انولات‌ها، و تراکم آلدولی: آلدهیدها و کتون‌های غیراشباع آلفا و بتا

تشریح کامل مسایل شیمی آلی ولهارد جلد سوم

فهرست مطالب:
19. کربوکسیلیک اسیدها
20. مشتقات کربوکسیلیک اسیدها
21. آمین‌ها و مشتقات آنها: گروه‌های عاملی حاوی نیتروژن
22. شیمی استخلاف‌های بنزن: آلکیل بنزن‌ها، فنول‌ها و بنزن‌آمین‌ها
23. استر انولات‌ها و تراکم کلایزن‌: سنتز ترکیبات بتا-دی‌کربونیل: معادل آنیون آسیل
24. کربوهیدرات‌ها: ترکیبات چندعاملی در طبیعت
25. هتروسیلکل‌ها: هترواتم‌ها در ترکیبات آلی حلوقی
26. آمینو اسیدها، پپتیدها، پروتئین‌ها و نوکلئیک اسیدها: پلیمرهای حاوی نیتروژن در طبیعت